-
هفته سریع السیر
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 10:58
-
تفکرات عجیب غریب من!
جمعه 13 اردیبهشت 1398 10:17
دیشب کمی طراحی کردم، یه چندتا بینی کشیدم تمرین کرده باشم برای کل چهره، بعدش حس کردم به مرحله "اگه نرم بخوابم میخورم به در و دیوار" رسیدم و حتی همسر سوالی پرسید گفتم چی گفت هیچی هیچی، فهمید به اون مرحله رسیدم اجازه داد برم! رفتم که مسواک بزنم دقیقا تو حالت خواب و بیداری با خودم فکر کردم آیا من در رفاقت نابلد...
-
درس گرفتن
دوشنبه 9 اردیبهشت 1398 18:40
در پروسه اتمام رساله، و نوشتن و ارسال مقاله، به این فکر فرو رفتم که این پروسه یه درس بزرگ به من یاد داد، درسی که فوق العاده بوده. قرار بوده تو رشته تخصصی م دانشم بره بالا، قبول، رفته، خوبم رفته، چون دقیقا سواد واقعی تو این مرحله فقط تو انجام پروژه و تحقیق و به قول معروف پژوهش به دست میاد. اما درسی که من یاد گرفتم به...
-
هدف
یکشنبه 1 اردیبهشت 1398 11:19
دوستی پرسید چطور هدف تعیین کنیم و دقیقا قبل ورود به سایت بلاگ اسکای من داشتم به این فک میکردم که چی شد چطور شد من وارد این مسیر شدم بعد یادم افتاد که دو سال آخر دوره کارشناسی برای من حیاتی بود. سال سوم بودم که با فردی آشنا شدم که دانشجوی ارشد بود و برای دکترا تلاش میکرد، خیلی فعال بود و خستگی ناپذیر، منم تودوران تصمیم...
-
تلاش کوشش؟
جمعه 30 فروردین 1398 16:39
دیروز رفتم کلاس فرانسه، هفته پیش جلسه اول و دوم رو نرفته بودم چون نمیدونستم کلا میتونم برم یا نه، طول هفته بخاطر همسرِ همسر بودن تخفیف 100% رو زدن و ثبت نام کردن رفتم. اون بی عدالتی رو برای استادم تعریف کردم و گفت عب نداره ایشالا اتفاقهای بهتری برات میفته. تشکر کردم. اما...با خودم فک کردم من از اون آدمها نیستم که...
-
من ساده؟
چهارشنبه 28 فروردین 1398 08:56
حجم عظیم دروغ هایی که تو این چند روزه از دو یا سه نفر شنیدم غیرعادی بوده! من همیشه یک فرد بسیار خوشبین و بسیار خوش باور هستم، یعنی دیفالت مغزم بر اینه که همه دارن راستش رو میگن، یعنی یک اپسیلون هم به این فک نمیکنم که افراد بنا به دلایل مختلفی به من دروغ بگن. خودم بلد نیستم دروغ بگم؛ بخوام هم نمیتونم، ببینم طرف ناراحت...
-
شروع
دوشنبه 26 فروردین 1398 11:10
چندوقت پیش گوشی به جای اینکه بره تو کیفم، افتاد کف پارکینگ و من جرات نمیکردم پایین رو نیگا کنم ببینم چی شده! و همسر اومد برش داشت و اول فک کردیم محافظش شکسته بعد دیدیم نه خیر گلس میباشد و حالا تلاش کردم ناراحت نشم. اونروز که دوباره افتاد و ادامه شکستگی زیاد شد از رو رفتم که ببرم تعمیر. همسر گفت همه چی رو پاک کن عکسها...
-
باز هم انگیزه اما از نوع منفی
پنجشنبه 22 فروردین 1398 10:19
نمیدونم این ایراد منه یا بین المللیه! یه بار گفتم، انگیزه منفی خیلی بیشتر و بیشتر در من انگیزه کاری ایجاد میکنه! مثالم هم این بود که وقتی برای آزمون ارشد یا دکترا میخوندم هروقت حوصله نداشتم، لیست افرادی رو که از قبولی من حرص میخوردن مینوشتم و انگیزه میشد و درس میخوندم!!!!!! این یه مدته قبل تعطیلات و دوسه روز بعد...
-
خوابهای من!
شنبه 17 فروردین 1398 10:29
-
دوست
جمعه 24 اسفند 1397 10:24
-
یار
دوشنبه 20 اسفند 1397 17:38
امروز از اون روزا بوداا! از همون روزا که حال نداری تکون بخوری چون هورمون هات هم به هم ریختن و میخوای همه رو کتک بزنی! زود بیدار شدم که مثلا رو مقاله کار کنم اما دیدم حال ندارم. همسر خواب بود و منم چای دم کردم و سریالم رو دیدم و صبحونه خوردم و سریال دیدمممممم. بعدشم به همسر گفتم من باید بخوابم کمی پیشم دراز کشید تا...
-
زن
جمعه 17 اسفند 1397 14:36
چند صباحی هست که همه جا پر شده از شعار ای وااای تو اسلام و بخصوص تو ایران به زن ظلم میشه، زنها مظلوم واقع میشن و حق و حقوق درست و حسابی هم که ندارن و خلاصه که بدبخت به تمام معنا! از این شعار های بی محتوای بی پایه و اساس و سطحی بسیار بدم میاد. بارها شده که در تلاش برای تخریب دین حرفای بی اساس شنیدم و بارها در دفاع از...
-
سالگرد
جمعه 17 اسفند 1397 10:02
امروز سالگرد ازدواجمونه... این مناسبتها حسهای مثبت رو چند برابر میکنن، یکم راجع به دو سال پیش و شب قبل عقد و روز عقد صحبت کردیم و از اینکه اصلا استرس نداشتم گفتم و خیالم راحت بود و اینکه خیلی هم بهمون خوش گذشت... همسرم یه موهبته توی زندگیم و خدا همه مهربونیش رو تو این مورد به من نشون داده...قدرش رو میدونم. +من اصلا...
-
نوشته ها و توهم ها
جمعه 17 اسفند 1397 09:55
-
تغییر
دوشنبه 6 اسفند 1397 09:07
میخوام یه چیزی بگم که کلا معادلات مغزی همه رو به هم بزنه و به میزان زیادی صحبت ها و توصیه های روانشناس ها رو به هم بریزه. البته در همین ابتدا اعلام میکنم که من منحصر به فرد هستم و ممکنه این حرفام در مورد شخص دیگه ای اصلاا صدق نکنه. میخوام بپرسم کی گفته بود امید به تغییر یه شخصی بعد از ازدواج نداشته باشید؟ درسته بعضی...
-
یک سال
دوشنبه 22 بهمن 1397 10:08
یک ساله که زیر یک سقف زندگی میکنیم، دقیقا یک ساله که هم خونه و هم اتاقی و هم همه چی شدیم، شریک همه چی! زمان که سریع میگذره درش حرفی نیست، اما این یک سال من پر بود از ماجرا... تاهل عجیب غریبه، خیلی خوبه، خیلی حسهای خوب داره، اما عجیب غریبه، اگه بگم من هنوز عادت نکردم باور میکنید؟اگه بگم لحظاتی دارم که همسرم رو نیگا...
-
امروزم
جمعه 12 بهمن 1397 23:50
چند روزی هست سرما خورده سرفه کن هستم. دو بار رفتم دکتر تا سرفه ام یکم بهتر شده. دیروز نرفتم کلاس فرانسه که هوای سرد خیلی بدترم میکنه. امروز اما خیلی روز مفیدی بود. همسر که رفت کلاس، من مقدمات ناهار و شام رو باهم آماده کردم، برنج خیسوندم و گردگیری کردم و 2 قسمت سریال دیدم و نمرات آخرین برگه ها رو وارد SPSS کردم و دوش...
-
دوست داشتن
سهشنبه 9 بهمن 1397 14:19
-
برادر
شنبه 29 دی 1397 09:03
خواهرم عشقه، دوره اما دوستش دارم، عاشق دخترشم هستم تازه. اما... من برادر میخوام. یه برادر بامزه و باحال و بیخیال. که هروقت بهش زنگ بزنم بیاد من رو ببره بیرون. که هروقت در مرحله پیش از پ قرار گرفتم بیاد انقدر من رو بخندونه که دیگه فرق روزهای عادی و اون روزها رو نفهمم.... که هروقت خواستم زنگ بزنم بهش و غرغرهام رو بزنم و...
-
حیفه
چهارشنبه 26 دی 1397 10:52
چند صباحی ست که به این فکر افتاده ام که حیفه که دیگران اینقدرررررر بهت حسودی کنن یا غبطه حال و وضعیتت رو بخورن و تو حتی بعضی وقتها، ساعاتی، دقایقی و حتی ثانیه هایی رو به نارضایتی بگذرونی، حیفه که همه میگن تو موفق هستی، شاد هستی و تفریحت هم همیشه سر جاشه، اونوقت به خودت اجازه بدی که تصویر ذهنی خودت غیر از این باشه. یه...
-
یاد میگیره
یکشنبه 16 دی 1397 09:50
-
جمعهههههه
جمعه 14 دی 1397 15:26
جمعه نقش های مختلفی تو زندگی من داشته، مدتها فرقی با روزهای دیگه هفته نداشته، چون روزهای دیگه هم نمیرفتم بیرون، مدتها جمعه رو اصلا دوست نداشتم و دوست داشتم نیاد و زود بره که من برم کتابخونه و درس بخونم و مطالعه کنم، مدتها عین روزهای دیگه هفته بوده چون جمعه ها هم کلاس داشته ام، اما الآن جمعه برام یک جمعه به معنی واقعی...
-
گذشته
سهشنبه 11 دی 1397 12:52
از جمعه صبح دارم تمام خاطراتم رو میخونم و مرور میکنم، حتی چند بار شده چند پست تکراری رو دو سه بار خوندم، دارم چند سال گذشته م رو مرور میکنم... چقدر تغییر کرده ام! چقدر همه چی عوض شده... بعضی موارد خوبه که عوض شده، بعضی ها نه... مستقل تر بودم، نسبتا بی خیال تر نسبت به افراد دوروبرم... سرم شلوغتر بود و بی حوصله تر...
-
نشد
دوشنبه 10 دی 1397 08:28
-
رویاپردازی
پنجشنبه 6 دی 1397 13:44
من رویا پردازی میکنم. زیاد... چند روزه متوجه شدم در دنیاهای موازی متعددی زندگی میکنم، یکی دو تا هم نیستن! آدم های مختلفی هستم با تیپ های مختلف و زندگی های مختلف! چندگانه... لازم نیست بمیرم و دوباره به دنیا بیام، من همین الآن هم دارم تناسخ رو تجربه میکنم... +سوال کتاب کلاس فرانسه: نیمکره چپ تون بیشتر فعالیت میکنه یا...
-
آخییییش
یکشنبه 2 دی 1397 10:23
از معدود زمانهایی میباشد که من در دوره قبل از پ هستم و حالم بهتر از این نمیشه، شکررررررر. مهمونی گرفتیم عااالی بود خیلیییییی هم خوش گذشت، همسری بساط بزن و برقص رو نصب کرد و فقط میگفت کاری نکنی همسایه ها بیان شکایت کلی رقصیدیم و کلی خندیدیم و خدا رو شکر خوب برگزار شد، آتلیه هم رفتیم و وااای نگم از موهام، پیرهن من صورتی...
-
هربار
جمعه 23 آذر 1397 10:56
هربار فکر میکنم نه دیگه این نهایت قدرت من، نهایت قوی بودن من و نهایت ظرفیت منه، هربار از خودم میپرسم مگه از این بیشتر هم میشه؟ اما لامصب زندگانی هربار من رو غافلگیر میکنه تا ظرفیت بی نهایتم رو نشونم بده! هربار از قدرت خودم سورپرایز میشومممممممم! باز هم تصمیماتی برای تغییر دارم...تغییرات تمومی نداره، مثل ظرفیت من برای...
-
تلاش
شنبه 17 آذر 1397 08:06
چند هفته پیش که یه بحثی تو کلاس فرانسه راه افتاده بود استادمون ازم پرسید وقتی به هدفت نمیرسی ناراحت و خشمگین میشی؟من لبخند زدم و گفتم نه! چون من همیشههه به هدفم رسیده ام... (الحمدلله) گفتم تاحالا نشده من یه هدفی تعیین کنم و بهش نرسیده باشم. فکرم مشغول حرفی شد که خودم زدم! تا امروز هم انگار میگشت نمونه هایی از شکست رو...
-
فیلممممم
جمعه 9 آذر 1397 15:23
این هفته باز برام خوش یمن بود خدا رو شکر. پروسه داده جمع کردن باز خوب پیش رفت و من چقدر خوشحال که همسرم رو دارم که من رو برد دانشگاه و کلی کمکم کرد و چقدر خسته شدیم اما چقدر شیرین بود این خستگی. خدا خیلی مهربونه و من باز هم ازش کمک میخوام و میدونم بازم کمکم میکنه. هفته بعد هفته آخر جمع کردن داده ست و باید خیلی جدی...
-
الگو
دوشنبه 5 آذر 1397 11:56