زمان همه چی رو حل میکنه،
چقدر تو سن پایین این رو میشنویم اما اعتقاد و ایمان قلبی به این موضوع خودش زمان میخواد!
تا کسب تجربه نکردی، تا سنی ازت نگذشته نمیتونی جادوی زمان رو درک کنی، صبرت کمه، عجله داری، تحملت کمه و زودتر میخوای به جواب، به اون چه که میخوای برسی یا درد رو زودتر حل و فصل یا فراموش کنی...
من وقتی سنم رفت بالای ۳۰، انگار گذر زمان رو گذاشتن رو دور ×۲ یا حتی ×۴!!!
و همیشه به دوستان کم سن و سالتر میگم الان تا میتونید از زمانتون استفاده کنید و گاهی به حالشون غبطه خورده ام که یک روزشون طولانی تر از یک روز منه! میتونن برن بشینن کتابخونه و تو یک روز کلی مطلب بخونن!
اماااا، این رو که سرعت گذر زمان باعث میشه خونسردتر باشی، صبورتر باشی، تحملت بیشتر باشه، و ۴ روزی که ممکن بود ۱۵ سال پیش پر از درد باشه و به اندازه ۴ سال بگذره الآن به قدر ۴ ساعت میگذره و مثل باد....این رو دوست داری خیلیییییی زیاااااد و حتی گاهی با خودت میگی کاش تو سن پایین هم زمان اینجوری میگذشت تا من اون همه سختی نکشم!!!
تیغ دولبه گذر زمان رو درک کرده ام، هردو بهم نشاط، شادی، و هردو بهم درد دادن و بهم زخم زدن...
و پروسه بزرگ شدن، پیر شدن، همینه...
زمان...
رافا نادال از تنیس خدافظی کرد، رسمی، و کل اینستاگرام من پر شده از فیلمهای رافا، قدیمی، جدید، مصاحبه ها، پیام هایی که باقی تنیس باز های حرفه ای براش فرستادن و.......
و یه فیلمی که اسپانیایی صحبت میکنه و از افرادی که کنارش بوده اند و اگه اونها نبودن اینقدر موفق نمیشد نظرم رو جلب کرد...
با اینکه 4 ماهه که دیگه کلاس نمیرم و یعنی نشد که برم، 80 درصد حرفایی رو که گفت متوجه شدم (البته زیرنویس اسپانیایی داشت)،
و بهم یادآوری شد که چرا تصمیم گرفتم اسپانیایی بخونم! دقیقا استارتش بخاطر رافا بود،
همه بازی هاش رو نیگا میکردم و با خودم فکر کردم اگه یه روز رفتم اسپانیا، اگه رفتم رافا نادال آکادمی، یعنی چی که اسپانیایی بلد نباشم؟!!!!!!
و باز امروز من رو برق گرفت! خب نشد بری کلاس باشه اون دست خودت نبود (هرچند شاید یکم بود و میتونستم یه کارهایی در قبالش بکنم)، اما میتونی روزی نیم ساعت خودت مطالبی بخونی، مرور کنی که یادت نره، و ویدیو های فراوانی که از یوتیوب دانلود کردی رو ببینی...(Easy Spanish)
این روزها یه تناقضی تو وجودم هست که همین تفکرات در مورد رافا و اسپانیایی تشدیدش کرد،
چند وقت پیش یه پست دیدم که میگفت باید تمرکز کنی رو یه هدف و اگه بخوای به همه چی برسی در واقع ممکنه این خطر باشه که به هیچکدوم نرسی!
و منی که میخام به همههههه کارهام برسم، هم کلی مقاله چاپ کنم، هم بهترین خودم تو کلاس درس باشم، اینکه برای مطالبی که تدریس میکنم کلی وقت میذارم، وقتی دلم نمیاد زیاد از بیرون غذا بگیریم و آشپزی میکنم، کلی کتاب بخونم، کلی سریال هم ببینم، هر کارگاه یا کار اجرایی تو دانشگاه بهم میدن نه نمیگم!! الآن تخم این فکر تو مغزش کاشته شده که نمیشه! باید تمرکز کنی رو یکی از اهدافی که برات از همه شون مهمتره،
این تفکر با تماسم با استاد راهنمای دوره دکتری بدتر شد! گفتم همکارم تو گروه 2 ساله گفته بیا مقاله کار کنیم وقت نشده، قشنگ دعوام کرد که چراااا تو الآن جوونی باید فقط کار کنی، و از اونروز هرلحظه صداش تو مغزمه که میگه چراااااااااا.....
من هیچوقت تک بعدی نبودم تو زندگیم، یعنی تا این لحظه همزمان به چندتا کار رسیدم، (مگر مقطعی که بخاطر پایان نامه یا دفاع یا مقاله دکتری چند وقتی کار دیگه ای نکرده باشم) ببینم باقی مونده زندگی چی میشه بالاخره، تک بعدی میشم و در واقع یکی از اهداف انقدرررررر برام مهم میشه که باقی موارد رو بذارم کنار؟؟؟