تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

بیخیالی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خوووب

از کلاس برگشتم اتاقم و دیدم پیغام دارم و همکلاسی فرانسه م نوشته که امروز کلاس تعطیله و چون حدس میزد من واتساپ رو چک نکنم خواسته اطلاع بده.

و وااای که چقدرر خوشحال شدم از این کنسلی.

دیشب برعکس عادتِ این چند وقت خیلی دیر خوابیدم و طبق عادت ساعت 5ونیم بیدار شدم بنابراین ساعت خوابم کم شد و کسل شدم.

8 تا 11ونیم کلاس داشتم،

11ونیم تا 12 یه جلسه ای بودیم که حرفای جالبی شنیدم(شاید یه پست دیگه راجع بهشون نوشتم)

حتی تایم ناهار 12تا 2 هم کارگاه آموزشی بودم و نه ناهار خوردم نه استراحت کردم تا 2 که کلاس داشتم تا الآن...

بنابراین اینکه کلاس کنسل شد خیلیی چسبید و میتونم یه ساعت بعد برم خونه ان شاا...

با هم اتاقیم برنامه هایی چیدیم و جالبه با اینکه هم گروهی نیستیم خیلی کارهای مشترک میتونیم انجام بدیم و کلا از دیروز که صحبت کردیم حس و حال خوبی دارم و انرژیم بالاست.

و متوجه شدم هم اتاقیم هم مثل من معتاد به درس و کاره و همش به فکر پُست-داک و این حرفاست...

با اینکه تو روزهای بدِ ماه از نظر سطح هورمونی هستم اما روحیه م رو بالا نگه داشتم.

+نسبت به افرادی که فقط وقتی مشکلی دارن میان سراغت و باهات تماس میگیرن خیلی سرد و خیلی خشک رفتار میکنم و به خودم حق میدم  :)

رخصت

ساعت نه و نیم نشده و من خواب آلو هستم...

تنهام و صدای تیک تیک ساعت باهام همراهی میکنه...

یکم مطالعه میکنم بخوابم، خسته م...

دارم فک میکنم چندمین هفته ایه که من دو شب تنهام، بعضی وقتهام سه شب...

عادت کردم به این تنهایی، حتی شاید یکمی لذت هم ببرم...

اما امشب دلم میخاد همسرم خونه بود...

فردا کلییییی کلاس دارم و حتی برای ناهار هم نمیتونم بیام خونه...

دیروز فهمیدم افزایش حقوق کارمندها شامل ما هم میشه...

چندروز پیش سه تا دانشجو داشتن از کنارم رد میشدن و یکیشون گفت یعنی میشه منم هیات علمی بشم و یه اتاق داشته باشمممم؟؟

و با خودم فکر کردم من چقدر به این موضوع فکر کرده بودم؟

فک کنم بیشتر از تصور و خواستن، من تلاش کردم که این اتفاق بیفته...

+چطور میشه که جملات دستوری یه نفر به شدتتتت خوشایند میشن؟؟ 

شانس

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

لذت، نداشتن

وقتی تسلیم یه لذتی میشی،

وقتی میدونی اشتباهه،

اما با این وجود انجامش میدی،

و بدتر،

ادامه ش هم میدی...

خیلیییی طبیعیه که دنیا هم یه لذت بزرگ زندگیت رو ازت میگیره....


I gave in to the pleasure

Now I'm deprived of other pleasures...