تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

باز هم انگیزه اما از نوع منفی

نمیدونم این ایراد منه یا بین المللیه! یه بار گفتم، انگیزه منفی خیلی بیشتر و بیشتر در من انگیزه کاری ایجاد میکنه! مثالم هم این بود که وقتی برای آزمون ارشد یا دکترا میخوندم هروقت حوصله نداشتم، لیست افرادی رو که از قبولی من حرص میخوردن مینوشتم و انگیزه میشد و درس میخوندم!!!!!!

این یه مدته قبل تعطیلات و دوسه روز بعد تعطیلات خیلی بازیگوشی کردم. کلی سریال و فیلم دیدم.

اماااا....دیروز یه اتفاقاتی افتاد با یه افراد کله پوکی سر و کله زدم که واااای.......وااااااااااای....یعنی باورم نمیشه یه همچین افرادی هستن و نفس میکشن خدای من...و وقتی با همسر رفتیم پیش رئیس و برگشتیم با وجود اشک تو چشمام گفتم ببین باید سریع مقاله و رساله رو تموم کنم اونوقت من میتونم از این سیستم خارج شم....تازه عصری که رفتم کلاس یه موضوع دیگه شنیدم که واقعاا یک ربع فیلم بازی کردم کنار همکارا که نفهمن درونم چه اتفاقی افتاد خدا رو شکر یکی از دوستای خوبم اونجا بود هی باهاش شوخی کردم بخندیم که کسی متوجه حالم نشه! متحمل شدماااا...

جالبه دیروز ظهر عصبانی بودم و یک بمب انرژی برای تخریب هر مانع سر راهم از جمله بی حوصلگی یا رخوت، اما امروز صبح که بیدار شدم انگار این خشم تبدیل شده بود به یک حس افسردگی عمیق...که انگار یه سنگی تو دلم هست که داره به قفسه سینه م فشار میاره.

تصمیم امسالم بیخیال بودن بود! بود! هست! میخواستم استرس نداشته باشم، میخواستم با خنده به کارهام ادامه بدم. حالا نمیشه که با اولین مشکل کاری سال اذیت بشم، میشه؟

کتاب The subtle art of not giving a f*** v رو دارم میخونم! بهم حس خوبی میده، اینکه برای گرفتن حقم هرکاری بکنم، و اهمیت ندم کی چی فکر میکنه. اما بعدش بااااااااید بیخیال بشم، بهرحال این حالت ابدی نیست و تنها خاطره ای که خواهم داشت از عکس العمل خودم به این اتفاق خواهد بود پس بهتره زیاد ناراحت نباشم....و تمرکز کنم روی مقاله. روی پوستر تو اتاق کارمون جملات انرژی بخش مینویسم همیشه! دیشب پُرش کردم از جملاتی که باید به اینها نشون بدی رئیس کیه و...........

خلاصه که...

+++چندوقت پیش به یکی گفتم بعضی چیزها رو نمیشه با زبان منطق بیان کرد، من در طول سالها به این نتیجه رسیدم که تمام دستورات الهی برای خودم خوبه، برای خودم و اطرافیانم، این حسم و تجربه م قلبیه، نمیشه هم به یکی دیگه انتقال داد.

حالا دیشب به خودم گفتم خب، اون ایمان رو داری که دستورات برات خوبه، اما هنوز با این ایمان که هر اتفاقی که میفته حتما یه صلاحی توش بوده خیلی فاصله داری وگرنه اینقدر ناراحت نمیشدی....امیدوارم زیاد طول نکشه که به این ایمان هم برسم چون اذیت شدم.

البته من به عنوان یک متولد مهرماه وااااااقعا هروقت یک ناعدالتی میبینم جوش میارم، الآنم یک ناعدالتی بی نهایت مبرهن میبینم که هیچکس نمیتونه پاسخگو باشه و یه دلیل منطقی براش بیاره. و این بینهایت آزارم میده.

نظرات 1 + ارسال نظر
نگاه پنج‌شنبه 22 فروردین 1398 ساعت 22:05

درکت میکنمخیلی بیشتر ازونی که بتونی تصور کنی

هئیییییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد