-
آینده متفاوت
سهشنبه 4 شهریور 1399 09:38
-
حس جدید
پنجشنبه 30 مرداد 1399 10:11
-
باور
شنبه 18 مرداد 1399 12:31
-
ماراتن
یکشنبه 12 مرداد 1399 06:43
مامان میگه تازه تو خوبی، یادت نیست اون دوستت ماههای آخر حسابی قاطی کرده بود و مریض شده بود؟؟ حس خوبی میگیرم و سعی میکنم اوضاعم رو از اونچه که وخیم تره نشون ندم هر قسمت رساله که تموم میشه میگم دیگه تمومه بعد مثل این اسباب بازی های جدید که بودن فشار میدادی یه طرف میزد بیرون (اسمشون یادم رفت) یه بخش جدید سرک میکشه و میگه...
-
دوباره؟
دوشنبه 30 تیر 1399 21:15
-
تلاش دوباره
شنبه 21 تیر 1399 09:33
-
تابستان من
دوشنبه 16 تیر 1399 17:05
-
وای از امرووووووووز
سهشنبه 10 تیر 1399 21:06
-
رفیق خوب
شنبه 7 تیر 1399 11:54
-
کمک کردن و اتفاق خوب
سهشنبه 3 تیر 1399 07:33
-
زندگانی
یکشنبه 1 تیر 1399 08:10
-
کندوکاو گذشته
سهشنبه 27 خرداد 1399 12:16
گذشته میتونه مسحورت کنه، میتونه جادوت کنه و تو رو توی خودش حبس کنه. گذشته انقدر قشنگ و جادویی میتونه باشه که مدتها تو حبابی تورو با خودش بچرخونه. میتونه تو رو انقدر جذب خودش کنه که زمان حال برات بی معنا باشه! خیلی باید مراقب بود. چند روز هفته گذشته رو به خوندن پستهای وبلاگهای قدیمی و خاطرات قدیمی این وبلاگ گذروندم و...
-
تلاش و کوشش
دوشنبه 19 خرداد 1399 14:57
من تازه فهمیدم که بیشتر از دو سه ساعت نمیتونم رو رساله کار کنم!!! خیلی بده!! هفته پیش شنبه با همسر رفتیم دنبال کارهای مدیر آموزشگاه شدن من، کلی پله رفتیم بالا پایین بعدش برگشتیم من از 4 تا 8 کلاس آنلاین داشتم و چون صبحشم خسته شده بودم سردرد گرفتم و بعد شام زودی خوابیدیم. یکشنبه مامان اینا رو دعوت کردم خیلی وقت بود...
-
خواب
پنجشنبه 8 خرداد 1399 11:16
من معروفم به اینکه زیاد میخوابم، و هروقت دلم بخواد میخوابم. یه شعار داشتم قدیم ها که خدا خواب رو برای آرامش ما بهمون داد، اما بیدار شدنش چی بود؟چون همیشه موقع بیدار شدن انگار روحم از برگشتن به بدنم غصه میخوره، همیشه لحظات اول یه جور بدی هستم، بعد که میشینم خوب میشم! اما جالبه همیشه زودتر از بقیه بیدار میشم، یعنی آرزو...
-
یادم باشد
پنجشنبه 1 خرداد 1399 07:59
باید تکرار کنم که هر کاری اولش سخته، یادآوری میکنم که اولین مقاله رو چقدر با مشقت نوشتم و چقدر زمان برد، ولی بعدش چقدر راحت شد. یه پیجی فالو میکردم که بعد فهمیدم ایشونم رو رساله یا تز کار میکنه و انگیزه میده و....از دیشب همش پست هاش رو نیگا میکنم و به این فک میکنم که تنها نیستیم، بخصوص تو این دوران که دیگه اکثرا همه...
-
امسال
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 17:49
از هفته پیش که مقاله سوم رو برای استاد راهنما فرستادم کار خاصی نکردم. تصمیم داشتم سریعا خود رساله رو بنویسم که نشده! به استاد راهنما که زنگ زدم خیلییی تحویلم گرفت و خوش و بش کرد که بسیار از ایشون بعیده! پرسید چه خبر که گفتم والا خبری نیست ژورنالها فعلا جواب ندادن و پرسیدم مقاله سومی رو بفرستم برات یا نه که گفت بفرست...
-
دوستی مرا اعتماد السلطنه خطاب میکرد!
سهشنبه 16 اردیبهشت 1399 09:42
دیگه اومدم بنویسم خاطرات بسیار مهم قرنطینه از دستم در نره!!! استاد راهنما هفته پیش یا قبلش پیغام داد که مقاله رو ای میل کرده، سریع پریدم ای میلم که سریع نکاتش رو اعمال کنم و سابمیت کنم. همچین نکات زیادی هم نبود و یک روزه تموم شد. بعد این ژورنال خفن که انتخاب کرده بودم یه نامه به ادیتور خواسته بود برای توضیح اینکه چرا...
-
ففففففف
چهارشنبه 27 فروردین 1399 08:35
میگذرد دیگه! دوباره دو سه روز پیش به استاد راهنما پیغام دادم، چرا که یه ژورنال خفن پیدا کرده بودم، که به موضوع من، چون که خاصه، مربوطه و تو یه جدولی که زمان پاسخ دهی و اینا رو نوشته بود دیدم که این ژورنال دو ماهه جواب میده!!! خیلی هیجان زده شدم و پیغام دادم چک کنه، استاد هم کلی تعریف کرد و گفت It's a big shot, why not...
-
جدید
پنجشنبه 21 فروردین 1399 13:33
-
ایجاد هیجان!
چهارشنبه 13 فروردین 1399 08:39
همسر میگه یه عده گزارش دادن که تو خونه ها دعوا میشه؛ همه که نشستن خونه کنار هم دیگه ظرفیت تموم شده و جر و بحث و دعوا میشه. شماره تلفن مشاوره یا حل مشکل همچین چیزی هم گذاشتن!! منم چشام گرد میشه میگم خدا رو شکر ما دعوا نمیکنیم، میخنده میگه نه هنووووووز بعد با شوخی میزنم به بازوش میگم بیا اینم دعوا! جالبه که من و همسر با...
-
خبببب
یکشنبه 10 فروردین 1399 14:18
خب خدا رو شکر خیلی بهترم، دو شبه که راحت میخوابم! داروی معده هم خواب آوره بعد هر وعده غذایی یه چرتی میزنم! خلاصه شدم مثل بقیه افراد جامعه که مشغول به بیکاری هستن! خیلی هم بد نیست. دراز میکشم کتاب میخونم و مطلب میخونم و به این فک میکنم که استاد راهنمام دیر کرده! امروز جرات پیدا کردم و بهش زنگ زدم، گفتم اون ژورنال پیغام...
-
نه
پنجشنبه 7 فروردین 1399 21:12
نه! چند روز اخیر برای من اصلا خوب نبوده. اولش یکم، خیلیییی کم سرفه داشتم و قفسه سینه م درد میکرد، و چون دیروزش خونه مامان اینا بودیم استرس شدیییییید اومد که اگههه اگه مریض باشم و به مامان اینا سرایت داده باشیم!! بعدش دیدم نه خیر، سرفه کامل قطع شد اما من درد دارم از پشت، دنده های پشت سمت چپ، یه شب اصلا نخوابیدیم، چون...
-
خودشادکُنی
سهشنبه 5 فروردین 1399 09:56
-
پایان سال
دوشنبه 26 اسفند 1398 19:15
دل رو به دریا زده و مقاله م رو به جز قسمت نتایج به دوست نویسنده امریکاییم فرستادم تا اشکالات گرامری لغوی احتمالیم رو تصحیح کنه. بخصوص که موقعی که یکی از دوستام مقاله ش رو جای خوبی فرستاده بود و بخاطر اشکالات گرامری فراوان ریجکت شده بود (حالا بماند که یکی از علل بوده یا نه) یکم ترس برم داشت. اونروز دیدم هم گودریدز...
-
آرامش از دست رفته!
پنجشنبه 22 اسفند 1398 21:13
روزی که رفته بودیم نمرات رو بدیم من دیدم که دوستام به شدت عصبی، نگران و داغون هستن و من نسبتا بیخیالم. بعد تا سه شنبه درگیر مقاله بودم و اصلا به هیچی فک نمیکردم، تا اینکه 3 شنبه مقاله رو بعدچندبار خوندن و ادیت فرستادم برای استاد راهنمام و بهش زنگ زدم و گفتم دیگه کاملش رو فرستادم لطفا بخون که گفت یه رساله هم دستش داره...
-
روزگار جدید غریب
یکشنبه 18 اسفند 1398 12:39
وقت زیادی صرف شست و شو میشه، چاره ای هم نیست، من 6 روز از خونه بیرون نرفته بودم که دیروز مجبور شدیم رفتیم خرید، آذوقه بخریم!!! دیروز سالگرد ازدواجمون بود و کاری غیر از هی هی در آغوش کشیدن هم و تبریک گفتن نتونستیم انجام بدیم و یکم از خاطراتمون گفتیم و خندیدم. امروز همسر هم اعتراف کرد که دلش برای مامانش اینا تنگ شده و...
-
روزها
دوشنبه 12 اسفند 1398 14:17
اینروزها گاهی برای لحظاتی فراموش میکنم که یه هدف بزرگ دارم و فراموش میکنم یه کار و مسئولیت بزرگتر دارم و دلم میخواد یه عالمه کتاب سفارش بدم و بشینم فقططططط کتاب بخونم و فیلم ببینم! هئییییییییییی. درسته کتاب خوندنم اصلا قطع نشده و خب در عرض 9 روز کتابی رو که دستم بود تموم کردم و آخرین شماره سری رو هم دارم میخونم زودتر...
-
استقلال آزادی :)
یکشنبه 11 اسفند 1398 09:16
-
کاپوچینو
جمعه 9 اسفند 1398 10:41
دیروز صبح نشستم بررسی های لازم رو انجام دادم و اینترنت گشتم، کتاب SPSS رو مرور کردم، و مقاله کلیدیم رو دوباره خوندم و متوجه شدم که استاد آمار پریروز اشتباه کرده و همون آزمونی که قبلا انجام دادیم صحیح بوده و اون تفسیری که از یه جدول کرد اشتباه بوده، البته بهش حق میدم قاطی کنه چون این آزمون رو پارسال انجام داده بودیم...
-
آمار
چهارشنبه 7 اسفند 1398 19:22
دیروز و امروز رفتم پیش استاد آمار. دیروز فک میکردم آخرین باری باشه که میرم سوال بپرسم اما متاسفانه همون شب فهمیدم یه سوالم مونده و تو واستاپ نوشت فردا بیا توضیح بدم. رفتم و کلی سرفه و عطسه کرد!!!!!!!!!!!! و جالبه که گفت فلان آزمونی که انجام دادی اشتباهه و گفتم به به من این آزمون رو بخاطر حرف شما انجام دادم یعنی درواقع...