اینروزها گاهی برای لحظاتی فراموش میکنم که یه هدف بزرگ دارم و فراموش میکنم یه کار و مسئولیت بزرگتر دارم و دلم میخواد یه عالمه کتاب سفارش بدم و بشینم فقططططط کتاب بخونم و فیلم ببینم! هئییییییییییی. درسته کتاب خوندنم اصلا قطع نشده و خب در عرض 9 روز کتابی رو که دستم بود تموم کردم و آخرین شماره سری رو هم دارم میخونم زودتر تموم کنم، اما دلم بیشتر میخواهد، از همه چی!
دیشب نشستیم بازی بارسا و رئال رو دیدیم و خوشبختانه رئال برد و من خوشحال شدم.
دیروز به استادم پیغام دادم که قسمت نتایج تموم شد بفرستم یا نه گفت اوکی!!! و من خودم تفسیر به "بله بفرست" کردم و فرستادم!!
بعد دیگه حس و حال کار رو مقاله یکم کم شده. الآن همسر رفته خرید! بیاد ناهار بخوریم یکم بخوابیم. بعدش شاید نشستم دیسکاشن رو نوشتم. شاااید.
خیلی حس تعطیلات عید و رخوتش اومده متاسفانهههههه! باید ننه سرما بمونه که من بتونم کار کنم!!
++بعد ناهار کمی خوابیدیم و انرژی گرفتم و شروع به کار رو مقاله کردم.
بعد رفتم ببینم اون ژورنال میانگین تایم پاسخگوییش چند هفته ست که دیدم نوشته 4 هفته نتیجه اولیه، 8 هفته نتیجه نهایی که خالی بندی میباشد! چون من دیدم که اون بغل مقالات که تاریخ سابمیت و اکسپتنس رو مینویسه 7 ماه کمترین تایمی بود که دیدم. حالا اما با تصور پاسخگویی سریعشون و اینکه من بتونم سریع دفاع کنم شعف عجیبی کل سلول های بدنم رو فرا گرفت و اجازه دادم تصوراتم تا دفاع و بعدش پیش بره.
هرروز سه بار اینا چک میکنم ببینم از حالت under review به حالت decision in progress تغییر یافته یا خیر.