تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

دوست

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یار

امروز از اون روزا بوداا! از همون روزا که حال نداری تکون بخوری چون هورمون هات هم به هم ریختن و میخوای همه رو کتک بزنی!

زود بیدار شدم که مثلا رو مقاله کار کنم اما دیدم حال ندارم. همسر خواب بود و منم چای دم کردم و سریالم رو دیدم و صبحونه خوردم و سریال دیدمممممم.

بعدشم به همسر گفتم من باید بخوابم کمی پیشم دراز کشید تا خوابم ببره رفت و منم 1 ساعتی خوابیدم و بیدار شدم ناهار آماده کردم بعد گفت شام میریم خونه شون و منم بعد ناهار دوش گرفتم و گفت تا دوش میگیرم طراحی کلاس سیاه قلم من رو انجام میده گفتم تو تکلیف من رو انجام بدههه من وقتی حال دارم تمرین میکنم، فعلا روحا اذیت نشم که کارام موندههه. دستش درد نکنه انقدر خوشگل کشییییییید! خوش بحال بچه هامون میتونیم کمکشون کنیم

دیدم همسر خوشگل کشیده آروم شدم، سر شوق آمده و نشستم یه چندتا طرح ساده دیگه کشیدم و سایه روشن زدم بعد یاد برنامه دیروزم افتادم. چند هفته ای هست که نه انگیزه نه حوصله کار کردن روی مقاله رو دارم، اصلا مثل قدیما نیستم که بشینم کار کنم و تموم شه. ایده آل گراییم هم به اوج رسیده و اینم یه دردیه.

دیروز یه سرچ کردم که چطور procrastinate رو متوقف کنیم! این لغت یعنی بازیگوشی! یعنی کاری رو که باید انجام بدیم به تعویق بندازیم چون دوست نداریم یا حوصله ش رو نداریم. یه سایت باحالی کلی تمرین برای انجام کار داشت یکیش اینه که یه نرم افزار نصب کردم که گوشی رو بجز برای تماس قفل میکنه و نمیتونم بازیگوشی کنم! بعدیش اینه که بجای اینکه بگم 3 ساعت رو مقاله م کار میکنم یه تایم کوتاه تر تمرین میکنم، مثلا 30 دیقه یا حتی کمتر. بعد یه زنگ تفریح و بازم کار. از طرفی یادم افتاد وقتی دوره پیش دانشگاهی برای کنکور درس میخوندم دوتا کاست موسیقی بیکلام خریده بودم، سیب و توت فرنگی وحشی، هم نمیذاشت خوابم ببره هم حواسم روپرت نمیکرد. سریع دانلود کردم که حس و حال تلاش و موفقیت بهم بده. یه نکته هم بسیار مهم بود اینکه سایته نوشته بود aim for done over perfect و همین این باعث شد بگم فعلا اینا رو بنویس بعدا لازم شد تغییرات لازم رو انجام میدی. چون من همیشه در لحظه فک میکنم باید همه چی عالی باشه.

خلاصه دیروز چون ناهار و شامم هم آماده بود کلی کار کردم و کارم رو پیش بردم. و حس خوبی دارم نسبت به کارهام و نمیخوام بذارم استرس روزهای قشنگ تعطیلیم رو خراب کنهههههه.

++جالبه! همسر هم شیرخور شده!!! من چای نخور شدم و همسر شیرخور! بس که من هی میگم شیر بخر شیر بخر وای امروز یه لیوان شیر نخوردم تحت تاثیر قرار گرفته

تاهل انقدر خوبه که من دوست ندارم به تنهایی حتی برای لحظه ای هم عادت کنم، حس میکنم تنهایی و تنها زندگی کردن مثل یه باتلاقه که تو رو میکشونه تو و فک میکنی رهایی و خوشحال بعد میبینی غرق شدی و از تو باتلاق دراومدن هم کار بسیار دشوار و گاهی غیر ممکن. هرکی میگه مجردی بهتره تو همین توهم خوشحالی حباب ماننده!

+++خدایا هزارمرتبه شکرت.

زن

چند صباحی هست که همه جا پر شده از شعار ای وااای تو اسلام و بخصوص تو ایران به زن ظلم میشه، زنها مظلوم واقع میشن و حق و حقوق درست و حسابی هم که ندارن و خلاصه که بدبخت به تمام معنا!

از این شعار های بی محتوای بی پایه و اساس و سطحی بسیار بدم میاد. بارها شده که در تلاش برای تخریب دین حرفای بی اساس شنیدم و بارها در دفاع از دینم جواب دادم.

اما واقعیت اینه که دشمن ما هرکی که میخواد باشه شدیدا موفق بوده، از احساساتی بودن زنها سو استفاده کرده و راه بسیار مطمئنی برای تخریب خانواده تو کشورمون پیدا کرده. این حرفام دلیل نمیشه که بگم ظلم هایی که افراد، تاکیدا میگم، "افراد" بر حق زن کردن درست بوده و زن باید سکوت کنه ،نه، اتفاقا در این موارد یک عادل بسیار فمینیست هستم که میتونه با آتیش جواب ظلم رو بده.

منظور واقعی من سو استفاده از احساسات ما زنها برای غلط جلوه دادن یا توجیه اشتباه آوردن برای برخی احکامه. چند وقت پیش بود که یه زن تو اینستاگرام با عکس نیمه برهنه خودش تو کپشن از نگاه غلط به زن حرف زده بود و من در جواب نوشتم والا هرگز همچین نگاهی به من نشده چون درونا به اینجور چیزا اعتقاد ندارم و بنابراین چون من این اجازه رو ندادم کسی هم به من نگاه بد یا ضعیفی نداشته! نوشت خوش بحالتون جایی زندگی میکنید که اینطور نیست متاسفانه تو کشور من این نگاه مرسومه! و جالبه که هردو ایران هستیم!! توضیح دادم که ربطی به محیط نداره، این زنها هستند که گاهی چنان خودشون رو حقیر میکنند که مردها خیلی ساده این نگاه رو پیدا میکنن، و خیلییییی جالب اینجاست که همون مرد به زن دیگه این نگاه رو نداره و با توجه به شخصیت متفاوت یه زن دیگه نگاهش هم فرق میکنه! خلاصه در جواب و جواب نوشت بهتره آنفالوش کنم که نوشتم قطعا این کاررو میکنم و خوشحالم که مدرس دانشگاهم و تاثیرگذاری من قطعا از فردی که برای شنیده شدن باید عکس نیمه برهنه بذاره که شاید دیگران نوشته ش رو بخونن، بیشتره!! بلاکش کردم و بعد دیدم بلاکم کرده! در کمال خونسردی لبخند زدم از اینکه حرفی زدم که تا اعماق وجودش رو سوزوند چرا که حرفم حق بود چرا که زنی که داره دم از ارزش و احترام و نگاه والا به زن میزنه نباید بدنش رو ابزار جلب توجه قرار بده! این زنی که عزت نفس نداره و اعتماد به نفس نداره و حس میکنه درونا چیزی نداره که به عرضه بذاره قطعا از اندامش و ظاهرش استفاده میکنه!!!

حالا این افکار رو در مغز ما فرو میکنن که ای وای دیه زن نصف مرده پس اسلام بده! ارث زن نصف مرده پس اسلام مرد رو بیشتر از زن دوست داره، ای وای زن نمیتونه قضاوت کنه و ای وای شهادت یک زن کافی نیست و ................

هیچوقت علل واقعی این احکام رو بررسی نمیکنن و این جماعتی که ادعای خیلی فهیم بودن و خیلی اهل مطالعه و خیلی تاثیرناپذیر بودن میکنن بدون عمیق شدن تو موضوعات همه این ها رو ظلم میبینن و دلشون سرد میشه ایمانشون صفر میشه و کم کم نسبت به مردها حس نفرتی پیدا میکنن که در وهله اول برای خود زن بده.

گاهی به اطرافیانم میگم برخی از زنها عقلشون در حدیه که ازش میترسن و در تلاشن که دفاع کنن از حق و حقوقشون! عقل و عدالت خدا رو در حد کوچیک خودشون میخوان و میخوان که خدا هم مثل اینها کوته فکرانه فکر کنه و حکم ارسال کنه!

جالبه که الآن که فک میکنم میبینم اگه یکی این متن رو بخونه حس میکنه این رو یه مرد نوشته اما نه! من از همون زنهایی هستم که تا حدی معتقدم هر ضرری به زن رسیده از خود زن رسیده! وگرنه این احکام دلایل محکم خودشون رو دارن که حتی گاهی که صورت این دلایل عوض میشه حکم هم عوض میشه! و اگه درست اجرا بشن کاملا به نفع آرامش زن هم تموم میشه. خدا وظایف زن و مرد رو تقسیم کرده و صلاحدید خانواده و جامعه رو به صلاحدید فردی من و شما نمیفروشه! خدا صلاح خانواده رو که در نظر گرفت دیگه صلاح زن معنی نداره! من و تو معنی نداره، ما هستیم!

جالب اینجاست که از نظر من خیلی حقوق هست که مردها میتونن در موردشون اعتراض کنن اما نمیکنن چرا؟چون احساساتی نیستن و مثل ما تک بعدی به مساله نیگا نمیکنن. چون اصلا از عزت نفس خودشون کم نمیکنن و هرچیزی رو یک ارزش برای خودشون میبینن!

قبل از ازدواج حسهای بد نسبت به خودم شاید زیاد بود. اما بعد ازدواج خیلیییییییییییی حس های خوبی دارم و از اینکه در راستای پیشرفت مون تلاش میکنیم بی نهایت خوشحالم. قطعا حس های خوبی که همسرم بهم میده تاثیر بسزایی داشته اما علت اصلیش اینه که این مسائل بسیار سطحی هستن و برای من در سنین نوجوانی 15-17 سالگی حل شدن! حالا اگه بخوام به مسائل فمینیستی نگاه کنم خیلی مسائل عمیقتر از اینها داریم که برام سواله، اما چون فعلا نمیتونیم با شخص خدا صحبت کنیم مجبوریم صبر کنیم!

در راستای دفاع از حقوق زن و پی بردن به کنه مسائل من دوبار قرآن رو کامل خوندم و بار اول معنی هاش رو با تعمق مطالعه کردم. الآن میدونم چه احکامی با آیه صریح اعلام شدن و کدوم احکام بعدها با روایت به زمان ما رسیدن.

در آخر این رو هم اضافه کنم که چرایی احکام شرعی از همون اول هم برای بشر گنگ بودن و یه تعدادی شون با پیشرفت علم توجیه شدن اما یه تعدادی نه! من عمیقا معتقدم که مسائلی از این قبیل هم با زمان برای ما حل خواهند شد، همونطور که برای من حل شده. پس با نگاه تک بعدی خودمون به مسائل اوقات تلخی نکنیم و خدایی نکرده گناه نکنیم چون بالاخره قراره بمیریم پس ارزش ندارهههه.

سالگرد

امروز سالگرد ازدواجمونه...

این مناسبتها حسهای مثبت رو چند برابر میکنن، یکم راجع به دو سال پیش و شب قبل عقد و روز عقد صحبت کردیم و از اینکه اصلا استرس نداشتم گفتم و خیالم راحت بود و اینکه خیلی هم بهمون خوش گذشت...

همسرم یه موهبته توی زندگیم و خدا همه مهربونیش رو تو این مورد به من نشون داده...قدرش رو میدونم.

+من اصلا خوش ندارم خودم وضعیتم رو با کسی مقایسه کنم، بخصوووووووص وقتی این مقایسه در مواردیه که نمیتونم تغییر بدم. اما دیروز بخاطر وضعیت پیش پ که قرار داشتم ناخودآگاه از شغلم ناراضی شدم و یکم قاطی کردم، از امتحان فاینال فرانسه رسیدم که با یه نفر صحبت که کردم فهمیدم نارضایتی من عمیقه و فعلا هم نمیتونم کاریش بکنم، مگه اینکه قید تمام نقشه های چندساله م رو بزنم و با نقشه های جدید و نقشه های همسرم پیش برم...از اینکه الآن نمیتونم کاری بکنم و باید تا دفاع از رساله دست نگه دارم یکم عصبی شدم.(این پ عجیب رو اعصابم کار میکرد)

خوشبختانه تو خونه تنها بودم و سریع رفتم زیر لحاف تا بیدار شم بهتر شم و همسر من رو تو اون وضعیت نبینه! اونم زنگ زد که داره میاد و برم داره بریم خونه مامانش اینا تولد برادرش و جشن سالگرد ما، خیلی خوب شد واقعا به جا بود تا حال من رو جا بیاره.

++همچنان کمبود زمان یکی از بزرگترین مشکلات منه! مامان معتقده باید برنامه ریزی کنم اما من فک میکنم همچنان مساله انگیزه قوی باید حل بشه.

+++زنگ زدم به مامان گفتم بهم انرژی بده، و انگیزه ندارم برای کار کردن و دستش درد نکنه یه حرفایی زد که دیدم اصلا نیاز به انگیزه ندارم، و واقعا دوست ندارم بعدا حسرت تنبلی و یا سستی م رو بخورم. عالی بود. خدا رو هزار مرتبه شکر. امیدوارم همه همیشه شاد و موفق باشن و همچین آدمهایی تو زندگی داشته باشن که در عرض چند دیقه انرژی و انگیزه تزریق کنن.

نوشته ها و توهم ها

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.