تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

دروغ گویی

من آدمی هستم که به دروغ مصلحت آمیز معتقدم!

و معتقدم میشه یه چیزهایی رو پنهان کرد، و یه حرفهایی رو نباید زد، و یه سوالاتی رو نباید جواب داد و کلا هرچه که مصلحت لحظه ست!

و جالبه که این عقیده م در مورد دیگران صدق میکنه، یعنی به افراد حق میدم که یه موقع هایی با صلاحدید به من دروغ مصلحت آمیز بگن، یه اتفاقاتی رو پنهون کنن یا هرچی!

یعنی براشون آزادی مطلق قائلم!

اما خودم اصلا بلد هم نیستم که دروغ بگم، حالا از هر نوعش...

این توضیحات رو دادم که بگم وقتی یه نفر بیماری دروغ گویی داره،

یعنی در مورد مسائلی که هیچگونه نفع و زیانی توشون نیست دروغ میگه،

اصلاااااااا نمیتونم درکش کنم و حالم بد میشه و فرد مورد نظر به شدتتتتتتتتتتتتت از چشمم میفته!

اتفاقی که چند وقت بود به تدریج میفتاد،

چند مورد مچ فرد مورد نظر گرفته شد،

با اینکه به روش نیاوردم،

ولی امروز دیگه ضربه نهایی بود....

اصلااااااا نمیفهممت!!! خودت خسته نمیشی از دروغگویی و دروغ بافی؟؟؟

تفاوت ها

گاهی دلم میخاد مغزم مثل مغز مردها کار میکرد!

از این جنبه که میتونن مسائل مالی و کاری رو انقدر برای خودشون بزرگ کنن که بقیه مسائل کاملااا بی اهمیت بشن،

گاهی مسائل احساسی انقدر براشون کمرنگ میشه که حتی لحظه ای بهش فکر نمیکنن...


جالبه که اکوردینگ تو مای سیستر، در محور احساسی و منطقی بودن و مثل مردها بودن من در انتهای محور سمت خانم ها هستم و درست نزدیک قسمتی از محور که به مردها نزدیکم،

اما خودم حس میکنم اصلا دنیاشون یه فضایی داره که ما نمیتونیم درک کنیم!


نمیدونم و نمیخام بگم کدوم بهتریم، شایدم اصلا نمیشه گفت،

اما گاهی دلم میخاد میتونستم برای یک ساعت، همههه، همهههههه رو از مغزم پاک کنم ، به هیشکی، و به احساسات هیشکی اهمیت ندم،

و صرفاااااا به خودم فکر کنم و ساعتی رو در آرامش بگذرونم...

مغزم داره میترکه...

کمکم کرد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.