تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

ففففففف

میگذرد دیگه!

دوباره دو سه روز پیش به استاد راهنما پیغام دادم، چرا که یه ژورنال خفن پیدا کرده بودم، که به موضوع من، چون که خاصه، مربوطه و تو یه جدولی که زمان پاسخ دهی و اینا رو نوشته بود دیدم که این ژورنال دو ماهه جواب میده!!! خیلی هیجان زده شدم و پیغام دادم چک کنه، استاد هم کلی تعریف کرد و گفت It's a big shot, why not و بعدش نوشتم که تموم کردی ریویو کردن مقاله م رو؟کلا آف شد فرداش دیدم پیغام داده این ورژن آخرمقاله ته؟که فهمیدم بعله تازه شروع کرده به خوندن. ناشکری نمیکنم، آموزش مجازی و کارهای دیگه داره و تازه اگه تاخیر نداشت شاید من این ژورنال رو پیدا نمیکردم. اما دلیل نمیشد ته دلم حرص نخورم.

ژرونال قبلی رو هرروز چک میکنم دقیقا هشتاد و دو روزه که under review میباشددد!

بیشتر وقتم به صحبت کردن با دوستان امریکایی عزیز میگذره، همش اینستا هستم!! چند روز پیش یکیشون میپرسید چرا بیزینس شروع نمیکنی؟!! با این اطلاعات و دانشت....منم با تعجب گفتم کدوم اطلاعات؟دانشششش؟؟؟ بیزینسسسسسسسسس؟؟

بعد توضیح داده که میتونی کتابی رو که شروع کردی تموم کنی، بیای اینجا مردم به حرفات گوش میدن و ... حرفات خوراک مردم اینجاست و ....منم گفتم من از سفر خوشم میاد، اما دلم میخواد رو مردم مملکت خودم تاثیر بذارم، گفتم میدونم شروع نکنی به lecture که انسانیت و ...همه آدمیم و ...میدونم، اما فعلا مملکت خودم بیشتر به من نیاز داره. ترجیح میدم رو ذهن دانشجو جماعت اینجا تاثیر بذارم، هرچند کوچک. خلاصه لابه لای حرفاش گفت آره بهتر اینه که بیای یکی دو ماه اینجا چیز میز یاد بگیری و برگردی مملکت خودت...

زیر پست مایکل مور یه نکته ای نوشتم، خود مایکل مور اومد لایک کرد!!!!

و زیر پست یه اکتیویست امریکایی دیگه یه چی نوشتم 400 تا لایک خورد! اونم توسط مردم امریکا و شاید یه چندتایی اروپا.

خلاصه اینگونه تاثیرگذاریم روی اذهان رو ادامه میدم

در راستای مسلمون کردن این یکی دوستمون هم نشستیم فیلم قدیمی پیغام رو که آنتونی کوئین در نقش حمزه (عموی پیامبر ص) بازی کرده نیگا کردیم که بتونم باهاش راجع به این فیلم و کلا ارزش های اسلامی و حقیقت اسلام که شاید این روزها پیدا کردن مصداق واقعیش سخت باشه صحبت کنیم. قراره ویدیو چت کنیم.

راستی یه لایو هم با این دوست داشتم، گفته بود با یه دوستی لایو داره و حتما ببینم، منم با این دوست سرخپوستم حرف میزدم(وقتی میره ماهیگیری یا دور بر خونه ش تو یه جای خوشگل بچرخه برام فیلم میگیره آنلاین نیگا میکنم حرف میزنیم، میخواد حوصله م سر نره و از طبیعت لذت ببرم) بعد این دوست دیگه م هی لایوش رو برام فرستاد وقتی رفتم ریکوئست لایو داد! من باز خونه! من باز نیاز به حجاب! گفتم الان میام و هیچی یکم راجع به کرونا صحبت کردیم و یکی از دوستاش راجع به اسلام نوشت و سوال پرسید و جواب دادم، خواهرم هم داشت لایو رو میدید اون قسمت کامنت ها هی جواب میداد!! خانواده فعال!

خیلی ملایم جواب دادم، گفتم این دین برای من خوبه، آدم بهتری میشم، هرکسی آزاده هر مسیری میخواد انتخاب کنه اما مراقب باشیم چون تو یه جامعه زندگی میکنیم و رفتار و اعمالمون رو هم تاثیر داره حتی اگه این تاثیر رو مستقیما نبینیم، پس با ignorance به هم آسیب نزنیم. و اینگونه به مباحثه خاتمه دادم!!

اینبار همسر یه اشتباهی کرده اینترنت محدود گرفته و با این ویدئو چت های بنده هر دو سه روز یه بار حجم میخره و منم این شکلی هستم: 

بعد دیگه اینکه یه روز با همسر رفتم بیرون، من از ماشین پیاده نشدم اصلااا، همسر یکم خرید کرد و به کارهاش رسید و ...منم اصلا خوشم نیومد! یعنی دیگه عمرا برم بیرون! فعلا تا کلاسی نباشه من حاضرم بمونم خونه اما با اون استرس مضاعف نرم بیرون. من شاید خیلی حساسم اما خب ارزش نداشت.

++دعا یادتون نره.

جدید

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ایجاد هیجان!

همسر میگه یه عده گزارش دادن که تو خونه ها دعوا میشه؛ همه که نشستن خونه کنار هم دیگه ظرفیت تموم شده و جر و بحث و دعوا میشه. شماره تلفن مشاوره یا حل مشکل همچین چیزی هم گذاشتن!! منم چشام گرد میشه میگم خدا رو شکر ما دعوا نمیکنیم، میخنده میگه نه هنووووووز بعد با شوخی میزنم به بازوش میگم بیا اینم دعوا! جالبه که من و همسر با اینکه کل تایم باهمیم خیلی بهم گیر نمیدیم حتی میتونم بگم گیر دادن من خیلییییییی کم شده! قبلا بیشتر حساس میشدم!!! الآن حتی تو خونه هم به هم فضا میدیم، مثلا وقتی من تو اتاق کار پای لپتاپم هستم همسر میره پذیرایی کتاب میخونه یا گاهی من، بخصوص بعد حموم میرم اتاق خواب دراز میکشم و اونجا کتاب میخونم و آهنگم تو گوشم... مردم مشکل دارن آیا؟

دیروز صبح مثلا زود بیدار شدم بعد نماز نخوابیدم یکم به کارهام برسم، رفتم اینستا دیدم یه دوست تایلندی که امریکا زندگی میکنه داره با یکی دیگه از دوستاش که فک کردم اصالتا امریکاییه (بخطار لهجه ش) تو لایو پی اس 4 بازی میکنه. و تنهااا بیننده من بودم!!! و تازه اینا من رو به جا نیاورده بودن و کلی جوک شد. خلاصه اینا یکم بازی کردن و هیییییی می مُردن! امریکاییه قشنگ حواسش به نوشته های من تو لایو بود و هی میخوند و جواب میداد. یکی دونفر هم جوین شدن و رفتن. بعد تایلندی دیسکانکت شد و دیگه بازی رو قطع کردن. دیدم امریکایی خودش تنهایی بازی میکنه منم عاااشق اینم که یکی بازی کنه من تماشا کنم، از بچگی پسرخاله هام یا پسرداییم پی اس 2 بازی میکردن من نیگا میکردم، چون مسئولیت و فشار بازی رو دوش اونهاست و من فقط کیف میکنم!!! لایو ریکوئست فرستاد نوشتم ببخشید نمیتونم. یکم بعد گفت تو که بیکاری حوصله ت سر رفته بیا صحبت کنیم خب. گفتم حجاب ندارم نمیشه! گفت برو حجاب کن بیا!

فک کن اول صبحی ساعت 8 اینا بود. رفتم یکم آرایش کردم، شال سرم کردم اومدم. آرایش چون میدونید که چهره در آینه خیلی بهتر از دوربینه، چشمام هم پف داشت.

خلاصه لایو رفتیم و همون اولش گفتم ببین اینجا صبحه بعضی دوستای من ممکنه ما رو ببینن مراقب باش حرفای بد نگی. کلییییییییییییی خندیدیم و سوال پرسیدیم و حتی داستان ازدواجم رو پرسید و.......هیچی یه ساعتی صحبت کردیم و فهمیدم اصالتا اهل سودانه و مسلمونه! میپرسید نماز صبحت رو خوندی؟

گویا ترامپ وعده داده به همه 1200 دلار بخاطر این وضعیت بده، (اگه کسی درآمد پارسالش بالا باشه از این مبلغ کم میشه، اگه خیلی بالا بوده باشه صفر میشه) یه چیزی مثل بیمه بیکاری، یا یه همچین چیزی، اما فعلا فقط یه بار این پرداخت خواهد شد. یه چیزی پشت سر ترامپ گفتم میگفت سییییییس من 1200 دلارم رو میخوام و میخندید. چون نیویورک زندگی میکنه کلی سوال پرسیدم و دیگه هی میگفت کی میای؟! بعد گفت بیای امریکا کدوم شهر میری گفتم نیویورک چون من شهر شلوغ دوست دارم گفت اینجا کثیفه ها! مردم pee poop in public  و من تو شوک گفتم عب نداره

تا اینکه همسر جوین شد فهمیدم که از خواب بیدار شده، گفتم همسرم جوین شد سلام بده!!! خندیدیم و سلام داد و ... گفتم دفعه بعدی که بازی کنه بگه چون دیدن مردنش خیلی کیف میده. بعد آهان یادم رفت بگم هی گفت به به چه خوب صحبت میکنی، و گفت ته لهجه اسپانیایی داری در نهایت چون خیلی خوابش میومد فک کنم ساعت 2 نصفه شب شده بود اونجا. رفت بخوابههه.

+اینو بگم که من چندتا امریکایی اکتیویست هم فالو میکنم، این 1200 در مقابل مالیات و قبوض پرداختی خیلی زیاد نیست، یه چیزی مثل یارانه ماست که خب !!! اما امریکا خیلیییی ثروتمندتره خب! اما خیلی ها دارن از وضعیت امریکا شکایت میکنن، خود امریکایی ها رو میگما، من اخبار ایران رو دنبال نمیکنم. رقیب ترامپ تو انتخابات هی میگه پولها کجا میره چون دکترها ماسک و لباس مخصوص که میگن  gown/gear ندارن و من چندتا از فیلمهای اعتراضاتشون رو دیدم. باز هم با تشکر از دوستان عزیز امریکایی من. تازه کلی اعتراض هست به مردمی که رعایت نمیکنن و بیرون میرن و ...! البته ایالات کم کم شروع به دستور در خانه ماندن کردن و دوست سرخپوستم تا پریروز مجبور بود بره سرکار که گفت دیروز دیگه گاورنر ما هم گفت بشینید خونه!! فقط میرن ماهی گیرییییی. در ویرجینیای زیبا.

خواستم بدونید که حتی در ثروتمندترین کشور دنیا هم این موضوع بحران ایجاد کرده، این حس شریک شدن در یک مشکل مشترک یکم از درد کم میکنه.

++در این اثنا، یکی از دوستای این دوستم که تو لایو سر به سر این دوتا میذاشت و فهمید من ایرانی هستم فالو ریکوئست داد و گفت که داره به مسلمون شدن فک میکنه کم کم و به راهنمایی احتیاج داره و حال تایپ نداشتیم وویس فرستادیم. میگفت من مسیحی هستم اما آرامشی که اسلام داره رو دوست دارم و منم گفتم اکثر احکام این ادیان یکیه خب چون منبعشون یکیه، فقط اسلام آپدیت ه و آخرین دینیه که اومده و خب اگه یه برنامه ورژن جدیدش که خیلی بهتره بیاد که برات مفیدتره و بهتر کارت رو راه میندازه بازم از قدیمیه استفاده میکنی؟منطقیه؟ تو شوک فرو رفت و گفت

You definitely know how to prove a point

فک کنم زودی مسلمون شه!

هیچی دیگه اینم دیروز ما!

امروز تمرکز میکنم رو رفرنس های مقاله دوم، و به بچه های دانشگاه باید تکلیف جدید بگم و فیلم آموزشی از یوتیوب براشون بفرستم چون فک نکنم بریم دانشگاه.

مراقب روح و جسمتون باشید، بخصوص روح و روانتون.

++به خدا اسم من ماهی نیست!

خبببب

خب خدا رو شکر خیلی بهترم، دو شبه که راحت میخوابم! داروی معده هم خواب آوره بعد هر وعده غذایی یه چرتی میزنم! خلاصه شدم مثل بقیه افراد جامعه که مشغول به بیکاری هستن! خیلی هم بد نیست. دراز میکشم کتاب میخونم و مطلب میخونم و به این فک میکنم که استاد راهنمام دیر کرده!

امروز جرات پیدا کردم و بهش زنگ زدم، گفتم اون ژورنال پیغام داده که بخاطر این ویروس ریویو هاشون با تاخیر انجام خواهد شد و گفتم که فک نکنم با این بتونم دفاع کنم و لطفا مقاله بعدی رو ....که گفت بعلهههه پایان نامه ای رو که دستم بود دیروز تموم کردم و میخونم مقاله ت رو

و گفتم که استاد مشاور پیغام داده که به عنوان نویسنده دوم باید مقاله رو بخونه و اینا!!! پرسید مقاله اول اسمش رو نوشتی گفتم نه! (چون خود استاد راهنمام گفته بود اگه کمک کرد اسمش رو مینویسیم اگه نه نمینویسیم، خب کمک نکرده بود)

گفت اطلاع میدم چیکار کنی و تشکر کردم.

میخوام سریعتر مقاله سوم رو بنویسم این چند روز رخوت رو پشت سر گذاشتم و میخوام مثل قبل از این فرصت استفاده کنم انشاله.

راستی خاله منم کرونا گرفته و ایزوله خانگیه و کلی سرم و آمپول و خدا رو شکر بهتره. با اینکه از قبل آسم داشته! اما باز براش دعا میکنیم. انشاله همه صحت کامل پیدا کنن.

+دلم لک زده برای یه چیزبرگر چرب با کلیییییییی سس! کرونا هم بگذره من باید مراقب معده عزیزم باشم

مراقب خودتون باشید.

نه

نه! چند روز اخیر برای من اصلا خوب نبوده.

اولش یکم، خیلیییی کم سرفه داشتم و قفسه سینه م درد میکرد، و چون دیروزش خونه مامان اینا بودیم استرس شدیییییید اومد که اگههه اگه مریض باشم و به مامان اینا سرایت داده باشیم!!

بعدش دیدم نه خیر، سرفه کامل قطع شد اما من درد دارم از پشت، دنده های پشت سمت چپ، یه شب اصلا نخوابیدیم، چون وقتی دراز میکشیدم بدتر میشد، رفتیم کلینیک!!!!!!!!!!!!!!! هیشکی نبود خدا رو شکر اما دکتر خیلی جوون بود و اصلا بهم نزدیک نشد، گفت عصبیه! از استرس و اینا. همینکه دید تب ندارم خیالش راحت شد و برام داروی آرام بخش نوشت که اصلا حتی نخریدیم! بعدش با بابا صحبت کردم و از اونجایی که اخیرا خوابم خیلی بهم خورده بود و پیاز و ترشی و اینا هم خورده بودم بابا حدس زد که معده باشه و منم تو نت سرچ کردم دیدم بعله درد معده میزنه پشت و ....خلاصه دارو خریدیم و بعدشم یکی از فامیلامون که دکتر خوبیه مسکن تجویز کرد رفتیم مامان آمپول رو زد و من یکمممممم خوابیدم!

باورتون نمیشه چند روز قبل این ماجرا یه لحظه یادم افتاد نمازم مونده گفتم وای نمازم مونده، همسر با خنده گفت ناشکری نکن، یه هو دیدی فردا یه مرضی اومد حتی نتونستیم دولا راست شیم! بعد خندیدم! حالا من در حسرت راحت بدون درد دراز کشیدن مونده بودم! واقعا خب هرکی مریضه دراز میکشه دیگه نه؟مگه نه؟اما من درد داشتم و با دراز کشیدن بدترم میشد! خیلی حال بدی بودااا. یه ذره میخواستم خم شم درد داشتم. فقط برای آمپول که به زور دراز کشیدم یه حالت آروم پیدا کردم دیگه گفتم مامان شب بخییییییر! مامان پرسید چراغ رو خاموش کنم؟گفتم آره، همسرم رو تحویل بگیرید تا بیدار شم. خندید گفت باشه و رفت.

باز دیشبم خوب نخوابیدما! اما با کلی صلوات خوابم برد خدا رو شکر.صلوات تنها چیزی بود که اون لحظه به ذهنم رسید.

حالا فقط به یه پهلو میتونم بخوابم و بعد غذا حالم بد میشه. تقصیر خودمه، کلی نشستم فکر و خیال کردم (ضمیر ناخودآگاه من هم که خدای استرس مخفی!) و برنامه خوابم رو دیر تنظیم کردم و پیاااااز دشمن معده خوردم و ......

خلاصه خواستم به اطلاعتون برسونم اوضاع از اینی هم که هست میتونه بدتر باشه! هنوز جای شکر باقیست!