نشستم تو اتاقم دانشگاه و مطالعه میکنم و به این فکر میکنم که چقدررر از مطالعه و یادگیری لذت میبرم من!
آیا کسی هست که بیشتر از من لذت ببره؟ گمان نمیکنم.
تمام وجودم از شعف سرشار میشه و تمام سلولهای بدنم لبخند میزنن...
و داشتم فک میکردم خب اینا روخوندی و مسلط شدی میخای چیکار کنی؟ دپرس میشی
و بعد فکر کردم خب یه سری مطالب دیگه میخونم، انقدرررر مطلب هست برای یادگیرییی...
برای همینم همیشه به فکر ارشد و دکترای دوم و سوم و...هستم دیگه...
و اینگونه لبخند زدم و اومدم این انرژی مثبت رو اینجا ثبت کنم...
وقتی صبح ها خیلی زود بیدار میشم که مطالعه کنم به انگیزه شدیدم فکر میکنم و دعا میکنم همه دانشجوها از رشته شون و یادگیری لذت ببرن، اونوقت هم موفق میشن و هم کلی کیف میکنن...
روزتون یه روز زودتر مبارک دانشجویان جان :)
میگه اگه یه عالمه پول برنده بشم مهاجرت میکنم کانادا،
اونجا یه بیمارستان به صورت خیریه میسازم که همه بدون پرداخت هزینه خدمات درمانی دریافت کنن!
البته که با این کلام نگفت، فقط 14 سالشه!
و من به این فک میکنم که وااا! خب مردم کشور خودت چی؟ مردم کشور خودت ارزش کمک ندارن یا چی که میخای برای کانادایی ها بیمارستان بسازی؟!!
و یاد این میفتم که انسان ها در برابر زمان و انرژی، هوش، توانایی، و هر مهارت یا هرچه که دارند پاسخگو خواهند بود...
خوب فکر کن که دارایی هات رو برای چه کسی و چه هدفی صرف میکنی و در چه کاری شریک میشی،
تو نسل کشی که الآن به راهه، سالها به راه بوده،
یا تو کمک به پایان دادن به ظلم؟
یا صرف میکنی برای پیشرفت کشور خودت،
یا صرف میکنی برای دشمن؟
دشمن کشورت یا دشمن اسلام؟
خیلی باید مراقب بود...
به دوستم میگم نمیشد یه تعطیلات وسط ترم میدادن بهمون؟الآن درست اواسط ترمه و من خسته م و نیاز دارم یه هفته تعطیل باشم.
میخنده و میگه آره کاش میشد.
من کلاسهام خیلی بیشتره و برعکس من که همیشه بدو بدو و تو کلاس هستم، دوستم همیشه اتاقه و پشت سیستم داره به کارهای دیگه ش میرسه...هفته پیشم که آخر هفته اصلا استراحت نداشتم خیلی خسته شدم.
با این حال این هفته فعلا دوروز رفتم باشگاه و فردا هم میرم، و تو فایلها تقریبا پیش هستم و فردا و پس فردا و شنبه هم بااید پیش بیفتم چوووووووون هفته بعد 5شنبه تا شنبه مهمون دارم و فرصت کار نیست.
امروز رفتم آزمایش دادم و خوشحالم بالاخره شد که دکتری که مدتها ازش وقت میخاستم بدون نوبت بخاطر همکار بودن بهم وقت داد.
از فرانسه یکم خسته شدم و برام تکراری شده و میخام زودتر ترم بعد بشه که اسپانیایی رو ادمه بدم.
امروز یادم افتاده که یکی از رویاهام هنوز محقق نشده و اونم حرفه ای پیانو زدنه، و فک کردم برنامه ریزی کنم برای خرید پیانو و کلاس رفتنش...
و اینکه از نظر جسمی خسته هستم، اما روحا همچنااان بلند پرواز و به دنبال رویاها....
workaholic
نه به معنای منفیش، بلکه به معنای مثبتش :)
من هستم، یعنی از کار لذت میبرم، یعنی اصلااا دوس ندارم بیکار بشینم،
از هر ثانیه میخام استفاده کنم، مبادا تلف شه،
انقدری که تصویر ذهنی زیبایی که تو ذهنم دارم اینه که یه ساندویچ کوچولو دستم باشه و همزمان مطالعه کنم،
یعنی تایم غذا خوردن هم باید با کار مفیدتری همراه باشه!
فک نکنی تفریح ندارم، دارم، خیلی هم زیاد!
فیلم و سریال میبینم، کتاب میخونم، آخر هفته ها بیرون و گردش هست، خرید، و از همه مهمتر باشگاه میرم...
اما من عااااشق کار و درسم!
امروز روز تعطیلم بود اما یه کارگاهی بود و رفتم دانشگاه،
و الآنم که خونه م تا چند دیقه همسر رو بیدار میکنم بریم یکم وسایل و ساعت دیواری و اینا بخریم،
با توصیفات بالا قطعا عجیب نیست که بگم همسر خوابید و من قهوه خوردم و کار کردم و فایل یه فصل دیگه کتاب رو آماده کردم :)
امیدوارم شما هم جزو کسایی باشید که از کار و درس لذت ببرید چون کل زندگی همینه، اگه دوست نداشته باشید فقط اذیت میشید...
خدایا هزاران بار شکرت...