تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

واقعیت

واقعیت اینه که درحالیکه به شدتتت از شغلم و این مطالبی که میخونم لذت میبرم و هر لحظه لبخند میزنم،

به شدتتت خسته هم شده ام.

این ترم خیلیییییی کش اومده، و این دو کلاس هم هفته بعد تموم میشن...

واقعیت اینه که یه زخم کهنه، یه درد قدیمی، در من بیدار شده، علتش رو هم میدونم، و با اینکه در هفته شادمان هورمونی قرار دارم، مود روحیم رو به سختی و با تلاش بالا نگه داشتم و عمیقا غمگینم،

احساس میکنم نیاز دارم با یه نفر در مورد این زخم صحبت کنم، شااااید بتونم یکم ترمیمش کنم...

واقعیت اینه که تصمیمات خوبی گرفتم و فعلا روشون وایستادم، و نمیذارم کسی باعث تغییر عملکردم بشه،

واقعیت اینه که مدیر گروه یه کاری رو که باید انجام میشد دیر اطلاع داده و من فعلا نتونستم انجام بدم و فشار کاری خیلی بهم فشار آورده،

واقعیت اینه که این روزها به شدتتتتتتت احساساتی هستم و حتی با کوچکترین خاطره یا مطلب گریه میکنم!!!

واقعیت اینه که منی که در آینده زندگی میکرده و میکنه نمیتونه زیاد چیزی رو در مورد آینده تصور کنه و این داره اذیتش میکنه،

و در نهایت،

واقعیت اینه که نیاز به یه مسافرت یک هفته ای بدون هیچ دغدغه ای دارم که خستگی یکسالی رو که پشت سر گذاشتم از تن و روحم دربیاره...

به هرچی فک کنی اتفاق میفته!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

قطع ارتباط لطفا

نیاز شدیدی در خودم حس میکنم به اینکه

گوشیم رو خاموش کنم

اینترنت رو خاموش کنم

چشمام رو ببندم

و با دنیا

و من فیها

و ما فیها

کلا قطع ارتباط بشم

برای یک روز (حداقل)

کاش میشد...


علاوه بر اینکه نمیشه،

یه عالمه پیام و دانشجو و همکار و.....میاد و میره...

میشه به من زنگ نزنید؟

میشه پیام ندید؟

خیلی خسته م...

امان از دست این هورمون ها،

هیچ کاری نمیشه کرد،

جز اینکه منتظر باشی تا دو سه روز بگذره...

تلنگر؟

یه گروهی عضو هستم، گروه هیات علمی نخبگان و پسادکترا،

که در مورد جذب هیات علمی و اینا صحبت میکنن و اکثرا، نه همه، اکثرا نخبه هستن و با رزومه های خوب.

دیروز یه نفر یه سوال پرسیده بود بی اختیار پروفایلش رو چک کردم دیدم از عکسها که بنظر میرسه سنش کم باشه، دانشگاه تهران هم پی اچ دی گرفته،

کنجکاویم گسترده شد و تو گوگل اسکالر چک کردم و دیدم 30 تا مقاله داره (البته عدد خیلی بزرگی نیست ) اما با توجه به اینکه 5 تاش 2023 بوده و تعداد نفرات نویسندگان زیاد نیست و این یعنی الکی اسم ایشون رو اضافه نکردن، و اکثرا نفر اول و یا دومه.............نظرم جلب شد و

به این فک کردم که چرا اکثر اینگونه افراد موفق و فعال آقایون هستن!

نمیخام خانوم ها رو نا امید کنم یا کلی گویی کنم و آقایون خیلی به خودشون مغرور شن!

اما واقعیت اینه که از هر 10 نفری که تو یه رشته ای شاخ میشن و خیلی موفق و مخترع و ........ یکیش خانومه، اصلا بگیم 3 تاش خانوم، باقی آقا هستن.

همیشه علل رو که بررسی میکنم

میبینم علت اصلی دغدغه های بیشتر خانوم هاست،

بخصوص بعد تاهل.

اما خب دوستانی داشتم که مجرد بودن و باز هم به اندازه آقایون موفقیت کسب نکردن.

همین الآن که این رو چک کردم ، پروفایل هم اتاقی رو چک کردم، 7 ساله هیات علمیه،مجرده، 21 مقاله

و همکار همون گروه،آقایی  که 4 ساله هیات علمیه، تازه متاهل هم هست، 49 تا مقاله داره! :/

علت دیگه تمرکزه!

ما خانومها تمرکز کمتری روی کاری که داریم انجام میدیم داریم،

و این علت با علت قبلی مخلوط میشن و میشن اینکه با دغدغه زیاد ما در حین هر کاری داریم به کار دیگه مون فک میکنیم.

و اون 3 نفر خانوم موفق هم قطعااا همونهایی بوده اند که تونستن تمرکز کنن! و نذاشتن مشکلات و مسائل و صد البته هورمون ها تمرکزشون رو به هم بزنن و همیشه به کار ادامه دادن.


من که این ترم نابودم و نمیتونم زیاد برنامه ریزی کنم چون بیشتر وقتم مطالعه برای کلاسه،

اما از ترم بعدی، نه، از تابستون، و بعدش هم ترم های بعدی، باید یه فکری بکنیم که میزان موفقیت خانومها رو هم تو این موارد افزایش بدیم، چون واقعا ظرفیت کار فراوان و موفقیت بیشتر رو داریم...

توکل به خدا.


دوشنبه 25 اردیبهشت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.