خیلی حس خوبیه وقتی از کارهای روزمره دانشگاه و از دست هورمونهایی که با بند پ در ارتباطن، خسته و بیحال گوشی ت رو که تو شارژه چک میکنی و میبینی دانشجوی مورد علاقه ت اس داده که اگه هستی بیاد اتاقت و میگی هستی،
و میاد و برات دوتا کتاب هدیه میاره و میگه اینا یادگاریه و اولین صفحه برات یادداشت کوچولو و رسمی مینویسه و یکم گپ میزنید و لبخند رو لبهات میکاره و میره...
اگه این دانشجو نبود امروزم خیلیییی داغون بود.
مرسی دوست خوبم که بهم دوست خوب هدیه دادی.
یه بار گفتم وقتی تسلیم یه لذتی میشی که میدونی اشتباهه،
میدونی ممنوعه،
اما با این حال انجامش میدی،
خدا، دنیا، کائنات، یه لذت ساده و حلال رو ازت میگیرن، و از دستش میدی،
حالا اومدم که بگم که،
وقتی یه لذت ممنوعه رو ترک میکنی،
وقتی تصمیم قطعی به اتمامش و ترکش و یا هرچی ش میگیری،
خدا، دنیا، کائنات، یه لذت زیباتر تقدیمت میکنن...
و جالبه که در مقابل اشتباهت صبر بیشتری دارن و اما از کار خوبت خیلییی زود تقدیر میشه...
داشتم یه سریالی میدیدم که بازیگر خانوم سرماخورده بود و کلی خودش رو لوس کرد و خیلی بی اختیار با خودم گفتم کاش منم سرمابخورم و بتونم خودمو لوس کنم!
24 ساعت نگذشته بود که حالم بد شد و با سینوزیت های چرک کرده و گلودرد دراز کشیده بودم و بی قرار بودم!!
اگه قانون جذب در همه موارد انقدر سریع عمل میکرد که خیلی خوب بود!
نه، حالا که خوب فک میکنم هم خوب بود هم بد، چون ما فقط افکار مثبت نداریم که!
+امروز کلاس اسپانیایی داشتم و فکر کردم دارم کم کم عاشقش میشم، و فک کردم از فرانسه هم بیشتر دوستش دارم! حدس میزنم سراغ هر زبان دیگه ای بعد این برم بیشترتر هم خوشم بیاد!
++ما وقتی اومدیم اینجا، این شهر، بخاطر کار من، خونه خودمون رو اجاره دادیم، اینجا یه خونه اجاره کردیم، این خونه ای که الآن هستیم و مستاجریم خیلیییییییی خوبه!
خونه خودمون هروقت مجبور بودم بخاطر کلاس آنلاین همسر من برای کار و کلاسم برم پذیرایی غصه میخوردم و اصلا دوس نداشتم، یه جورایی برام دلگیر بود و اتاق کار و میز تحریر دونفره مون رو بیشتر دوس داشتم.
اما اینجا، یه حالتی داره که خیلییییی دوس دارم، دوس دارم همش اینجا زندگی کنم، شومینه داره که روشن میکنیم و هم گرمای شومینه لذت بخشه، هم گرمای خود خونه! کلا این خونه خیلی خونه گرمیه...خدایا مرسی که پیداش کردیم.
به خونه خودمون خیانت میشه اگه بگم اینجا رو بیشتر دوس دارم؟؟؟