دانشجوهای بین الملل اومدن و الآن با یک 21 واحدی طرف هستید که علاوه بر اینکه باید این کتاب خیلی سخت رو سریعتر بخونه و برای کلاس آماده شه، باید کلیییییی جبرانی بذاره این چند هفته ای که از شروع ترم گذشته و بچه های خارجی نبودن جبران شه!
یعنی عملا به فنا رفته ام!
جالبه که وقتی که اون درس 2 واحدی رو از مدیرگروه گرفتم، فک میکردم اگه بچه های خارجی بتونن بیان ایران، میگم این درس سخته رو خود مدیرگروه درس بده اما امروز آب پاکی ریخت رو دستم و گفت تایمم پره و خودت مدیریت کن!!!!!!
درسته هم اتاقیم میخندید و میگفت مدیرگروه باحال ضایعت کرده، اما فک کنم غرغر های با شوخیم خسته ش کرد و بعد از ظهر ازترس اینکه مبادا بازم بگم وااای 21 واحد، در سکوت کارهاش رو انجام میداد:))
اگه درسی که باید بهشون تدریس کنم عمومی بود واقعا اصلا برام مهم نبود که تعداد کلاسهام انقدر زیاد شد، اما مطلب حجیم و سنگینه و برخلاف دروس دیگه، بااااید داره که 8 چپتر کتاب تموم شه چون برای آزمون علوم پایه شون مهمه!
فک کنم 3 ماه باید خیلی به خودم سختی بدم و بازیگوشی مطلقا ممنوع بشه...
+++مطلب خیلییییییی مهم:
من خودم این وضعیت رو جذب کردم، هی گفتم کاش انقدرررر سرم شلوغ شه که فرصت فکر کردن نداشته باشم، فرصت هیچ کاری غیر از کار و تدریس نداشته باشم و ذهنم آزاد نباشه! دقیقااا تقصیر خودمه، درسته میخاستم طرح پژوهشی رو سریعتر پیش ببرم، برای اسپانیایی و فرانسوی بیشتر وقت بذارم و مانی هایست رو بیشتر ببینم، و اینجوری سرم رو گرم کنم، اما تصور میکنم راه حل خدا/کائنات بهتر باشه....
خدایا شکرت.