دقیقا شد 8 روز که اومدیم خونه خودمون، رسما! قبلش چند شبی بودیم و کار کردیم و تمیزکاری که وقتی مامان اینا میان خونه خوشگل باشه! شنبه با مامان باباها اومدیم و شیرینی خوردن و دعامون کردن و رفتن!!! هیشکی خبر نداره اومدیم که 40 عمه بگذره. (از اول تصمیم داشتیم مراسم نگیریم اما قرار بود یه مهمونی شام باشه و بعد دسته جمعی بیایم ما رو راه بندازن و یکم تزئین ماشین و بوق که موند برای بعد...)
یکم عجیب غریبه! یه حسهای قاطی پاطی هست (البته همهه شون قشنگگگگگگ) ولی گاها هم حس میکنم تو هتل زندگی میکنیم و اینجا بودن موقتیه!
تغییر اساسی در همسر اینه که دیگه اصلااااااا بهونه گیری نمیکنه و بی نهایت خوش اخلاق شده، چون تموم بدعنقی هاش از این بود که اومدنمون به تاخیر افتاد.
اینکه با همسری خیلیییییییییییی راحتم خیلییییی خوبه و توصیه میکنم اولین معیارتون این باشه که پیش شخص مورد نظر خودتون باشید و لازم نباشه خودتون رو تغییر بدید، تغییر رفتاری و ظاهری و.......
من تنها کاری که میکنم اینه که کنترل خشم دارم + افزایش ناز و لوس شدن! باقیش خودمم و خودم و همسری ماهم...
جمعا 3 وعده هم غذا نپختم چون مامان غذا داد و 2 بار مهمون بودیم و دیروزم که همسری صبح میره شب میاد مامان اومد و 2تایی کلی غذا پختیم فریز کردیم. تازه چون بابای من مخالف فریز کردنه و مامان به جز گوشت و مرغ و لوبیا سبز هیچی فریز نمیکنه زنگ زد از خاله م پرسید...
راستی برای اتاقی که مثلا اتاق بچه مون خواهد بود در آینده، همسری یه میز تحریر و کمد و کتابخونه سفارش داد که خودش طراحی کرده بود و رنگشم باهم انتخاب کردیم، عااااااالی شده و یه میز کار و اتاق کار فوق العاده شده، چراغ دیواری هم زده به سمت پایین نور زیاد شده من خیلی دوست دارم. دست همسری درد نکنه، همه جوانب راحتی من فراهم شده.
هنوز 100% جابه جا نشدیم و اینکه من هنوز موفق نشدم یه مقاله بخونم رو میذارم به حساب اینکه کارها هنوز تموم نشده!!
البته بازیگوشیم هست هرچند کم؛ یه فیلم دیدم و کتاب میخونم و...3 بار وقتی همسری کلاس بود رفتم خونه مامان اینا و البته کلاس هام هم فراموش نشه.
فردا هم کلاس دارم و دارم میخونم ببینم باید چی درس بدم!! شام هم سوپ پختم عالی شده همسری دور وبر 9 میرسه...باید یکم از این فضا بیایم بیرون و به کارامون برسیم! داره عید میاد!!! خدا رو شکر خودم خونه تکونی ندارم و شاید کمی به مامان کمک کردم...
فیلم 4 شنبه سوری رو دانلود کردم بعد از سالها دوباره ببینم!
+امسال انقدر کم بارون و برف بارید و هوا کم ابری بود که الآن که نزدیک 2 هفته ست هوا ابریه و بارون میباره سکوت کرده و اصلا اعتراض نمیکنم که وای چرا ابریه...خدا رو هزار مرتبه شکر ایشالا همینطور بباره تا آخر اردیبهشت.
عزیز دلم
کلی کلی کلی مبارک باشه
همیشه شاد و سلامت باشید و به پای همدیگه پیر بشید
مرسی الی جونمممممممم.
فدات بشم ممنون. لبخت همیشه خندون دوست من