چند روز اخیر چیزی عوض نشده بود! همون آش و همون کاسه بود و جو خوبی رو حس نمیکردم! البته قطعا وقتی زمان زیادی رو پیش هم سپری میکنیم اوضاع خیلی بهتره و این تلگرام و اس ام اس و حتی تماس تلفنی اوضاع رو بدتر میکنن...
یکم سرم خلوت تره و چون خواهرم اینجاست سرعت خریدها رفته بالا و امروز رکورد خرید داشتیم...
با اینکه فشار پروپوزال برداشته شد و سوالات امتحانی رو هم که نوشتم و فقط مونده یکم ادیت و کپی و بردن به هر دانشکده و دانشگاه برای تکثیر،
اما زیاد فرصت ندارم که فیلم ببینم یا تایم برای خودم سپری کنم...
کتابهای فرانسه رو آوردم که شروع کنم!
شبها هم از شدت خستگی سر به بالش نهادن و خواب گریبان مارا گرفتن فاصله ای لحظه ای دارن و فرصت خواندن رمان عزیزم twilight را به ما نمیدهند!
تصمیم گرفتم که بیخیال باشم، بعضی روزها میتونم و بعضی روزها همسری یا خانواده عزیز جوشی میکنن من رو...
امیدوارم تا آخر دی ماه یکم بهبودی در شرایط روحیم ایجاد شه!! و من به خود شادمانم بازگردم و اینطوری زندگی مشترکمون رو شروع کنیم.
خدایا به امید تو.
مبارک باشن خریدات
ایشالا به سلامتی و دل خوش
کم کم همه چی میوفته رو غلتک
کلی شاد باشی دوست من
مرسی عزیزممم.
ایشالا زودتر بیفته، تقریبا افتاده...
شما هم همینطوووووور