از عنفوان کودکی عادت داشتم موقع خواب یا موقع بیکاری تو ذهنم یه زندگی بسازم! زندگی خیالی که هرطوری که دلم میخواست میساختمش (یه خرده شبیه فیلم inception)
این عادتم هرگز ترک کامل نشده و فقط تغییر شکل داده! مثلا بچگی خودم رو موفق و دارای برادر (همیشه دوست داشتم برادر داشته باشم) تو یه خونه چند طبقه تصور میکردم! بعد شکلش یه جور دیگه شد! بعد قسمت های متعددی از زندگی در هاگوارتز داشتم و ....تاثیر فیلم ها در من بسیار بود!
کلا آدم تاثیر پذیری هستم! که در مواقعی خوب و در مواقعی خیلی بدهههه!
حالا هر چند ماه یکبار یه تصور خاص میاد جلوی چشمام! و چون من غیر از تصوراتی که خیلی محال هستن به تمام تصوراتم دست پیدا میکنم میترسم از این تصور!
من آدم معتقدی هستم، معتقد به دینم و معتقد به احکامش. عملا، شهودا، تجربتا عمیقا باور دارم که تک تک احکام دینم به نفع خود و جامعه ست، نفع روحی، مادی، معنوی و روانی!
قطعا خودم تا حد امکان رعایت میکنم غیر از مواقعی که شیطان فعلا موفق تر از من بوده در گول زدن من! متاسفانه!
خوشبختانه خیلی هاش با ازدواج حل شده! میتونم بگم اکثرش.
حالا این تصور من مغایره با اکثر تمام آنچه که بهش باور دارم و علاقه دارم!
خودم رو تو یه کشور خارجی، تنها و بی حجاب!!!!!!! تصور میکنم! هیشکس من رو نمیشناسه! هیییییچ کس! (که خیلی محاله نه؟چون 2 بار بری یه سوپر مارکت هم میشناسنت) و هرچی دلم میخواد بپوشم (تحت تاثیر فشاری که بخاطر موقیعتم نمیتونم هرچیزی بپوشم) میرم و میام و کسی کاری به کارم نداره! و من میچرخم و درس میخونم و کار میکنم و گاهی یه نوشیدنی (قطعا الکلی) می نوشم و ........
شاید این تصورم مواقعی بهم حمله میکنه که تحت فشارم! نمیدونم! شایدم از اعماق تاریک وجودم میاد! ذاتا از تنهایی بدم میاد اما قطعا یه نیاز طبیعیه که گاهی تنها باشی!
جالب اینجاست که این تصورات چقدرررررر تاثیر آرام بخش قوی رو من دارن!
خلاصه اینکه بهتون توصیه میکنم هرچی رو که میخواید دوست دارید و با تمام وجود میخواید تصور کنید و اجازه بدید سلولهای بدنتون به این خیال عکس العمل نشون بدن جوری که انگار واقعیته و واقعا داره اتفاق میفته!
حدس میزنم این میشه همون چیزی که ازش به عنوان "قانون جذب" یاد میشه.
حالا این خیال من کوتاه مدته و 6 ماه یکبار بهم سر میزنه. اما قطعا تمام موفقیتها، آرامشم رو مدیون این تصورات قشنگی هستم که قبلا براشون وقت
گذاشتم...
الآنم که هدفم از هیئت علمی شدن تغییر یافته تمام تمرکزم رو اونه و تمام شبها موقع خواب اون شغل مورد علاقه ام رو تصور میکنم. گاهی اونقدر در اون شغل غرق میشم و لذت میبرم که با خودم میگم انقدر دوستش دارم که حتی اگه همسری مخالفت کنه و باهام راه نیاد خیلی خوشگل جدا میشیم!
حالا با حذف این عوارض خیال که منفی هستن، میشه یه زندگی عالی برای خود ساخت...
من خودمو جای شخصیت کتابا و فیلم ها میزارم
یه همچین آدم خیال پردازی ام من
آفرین! بنظرم بهترین زندگی تو خیالاته! عالیه و انرژی مثبت فراوااان