نشستم دارم ماست میوه ای آلوئورا و میوه های جنگلی رو میخورم و به کتاب قورباغه را قورت بده نگاه میکنم!
شاید فرجی حاصل بشه و من یکم درس بخونم! شاید این قورباغه بدمزه و مسخره آزمون جامع رو رد کنم تا بفهمم چی به چیه و چه خبره تو دنیا!
هفته پیش از دوشنبه تا شنبه صبح با همسری بودیم! کلی اینور اونور رفتیم و بعدشم تولد جوجه و بعدم کلاس و گردش و بازی دومینو و صبح شنبه با کله رفتم کتابخونه اما اصلا مفید نبوده دیروز و امروزم! امروز کلاس داشتم دانشگاه و دانشجوها گفتن پدر ما رودرمیارید انقدر کار میکشید میترسیم مادرمون هم دربیاد! خندیدم!
این کتابه میگه پیدا کردن هدف اولین قدمه و من تو همین اولین قدم مشکل دارم! چون این آزمون جامع به هیچ درد من نمیخوره و فقط در مسیر فارغ التحصیلی منه! مثل یه سد زشت نشسته! شمردم دیدم 16 روز مفید کاری دارم تا روز آزمون و این استرسم رو شدید کرد و همسری بعد کلاس گفت ما میریم ناهار بیرون تو هم بیا نرفتم!! و گفتم دیرم میشه و هرچی گفت میرسونمت کتابخونه دانشگاه قبول نکردم که البته پشیمونی به همراه داشت چون گوشی کوچیکم که به عنوان mp3 player عمل میکنه برام تو مینی بوس کتابخونه دانشگاه افتاد و تا پیداش کنم یه ساعت وقتم تلف شد!
جمعه روز خوبی بود و همسری انقدر گفت نمیخوام ازت جدا شم که یکمی به منم سرایت کرد و بعد شام برگشتیم خونه شون! دلم نیومد برم خونه
++هیچی هیچ تاثیری در این روند درس نخوندن من نداره! حتی کتاب 500 صفحه ای که رو میزمه و هنوز شروعش نکردم!!!!!!!
من این جور وقتا که باید یه کاریو انجام بدم برای هر ساعتی که اون کارو انجام میدم به خودم یه ستاره جایزه میدم
بعد اگه تعدادش به مثلا 20 تا رسید برای خودم جایزه می خرم
البته هر کسی روش خودشو داره
ایشالا تموم میشه این روزا و آزمونتو باموفقیت پشت سر میزاری
والا هیچی تاثیر نداره!
ممنون دوس جونی