خیلی حس خوبیه وقتی از کارهای روزمره دانشگاه و از دست هورمونهایی که با بند پ در ارتباطن، خسته و بیحال گوشی ت رو که تو شارژه چک میکنی و میبینی دانشجوی مورد علاقه ت اس داده که اگه هستی بیاد اتاقت و میگی هستی،
و میاد و برات دوتا کتاب هدیه میاره و میگه اینا یادگاریه و اولین صفحه برات یادداشت کوچولو و رسمی مینویسه و یکم گپ میزنید و لبخند رو لبهات میکاره و میره...
اگه این دانشجو نبود امروزم خیلیییی داغون بود.
مرسی دوست خوبم که بهم دوست خوب هدیه دادی.