اصلا این بیماری عجیب طولانی شده، راه بهبودی رو گم کردم و وسط بیماری غوطه ور هستم!
و روی حالات روحیم تاثیر گذاشته. شبها اگه قرص سرما خوردگی نخورم نمیتونم بخوابم چون راه تنفسیم بسته ست... و همون قرص باعث میشه طول روز بعدی یه جوری باشم!!!
دیشب میدونستم یه کاری اشتباهه اما انجامش دادم و هنوزم حالم خوب نشده...
کل شب خوابهای اعصاب خردی دیدم و صبح میخاستم دونفر رو کتک بزنم!
جواب دانشگاهها نمیاد و از این سرگردانی و تعلیق خسته م.
و یه کابوس دارم اونم اینکه ازمهرماه وضعیتم تغییر نکنه و تو همین شرایط فعلی بمونم.
یک هفته ست تو پیج اینستا فعالیت نکردم. دایرکت هام رو چک نمیکنم...
حوصله هیییییچکس و هیچی رو ندارم و حتی آشپزی نمیکنم فعلا برامون غذا میفرستن... و همسر ظرف میشوره یا ظرفها رو میذاره تو ماشین ظرفشویی.
عملا یک مرده متحرک هستم که فقط هفته ای دو روز کلاس حضوری داره...
باید یه فکری بکنم....