از چند وقت پیش تصمیم گرفتم از پرسیدن سوال چرا! یا چرا من؟ اجتناب کنم!
احساس میکنم پرسیدن این سوال باعث میشه به خودمون تلقین کنیم که اینجا یک قربانی هستیم و به خودمون اجازه بدیم منفعل بشیم و در واقع عکس العمل مناسب رو نشون ندیم و زانوی غم بغل کنیم و بگیم آخییییی! چقدر مظلومم من! و اینگونه از تلاش، از تغییر، و یا از حل کردن موضوع، یا تلاش برای حلش دست برمیداریم (لااقل برای یه مدتی).
سالی که گذشت سه ماه آخرش دوتا اتفاق نه چندان مثبت (در ظاهر قضیه) برای من افتاد و در وهله اول این چراها در مغزم جولان میدادن. چرا من! چرا بقیه نه! چرا باید این عذاب رو بکشم؟ چرا باید این زحمت سه برابر نصیب من بشه و و و .......
از اواسط اسفند شروع به کار کردم، با خودم گفتم اینجوری هیچی حل نمیشه، کسی هم نمیاد دلسوزی کنه! به قول معروف سوگواری بسه :)))
جدا الآن من تو مغزم هزاران غرغر دارم، البته علاوه بار هزاران "خدایا شکرت"، و میتونم به زمین و زمان هم فحش بدم! اما از یه طرف شاید تمام اینها دستاورد و نتیجه کارهایی بوده که خودم در سالهای اخیر انجام دادم و بالاخره اینجا خودی نشون دادن! و یا شاید یک امتحانه، و یا شاید یک صیقل دادن به روح و اعصاب و قدرت روحی و ذهنی من باشه که بتونم قوی تر بشم. هیچکس غیر از خود من مسئول این وقایع و غیر از خود من هیچکس راه حل این مسائل نیست.
تصمیم سال جدید من اینه که بجای غرغر، بجای فکر کردن، بجای خیال پردازی فقطططططط کار کنم و اجازه ندم "چرا؟" ها حتی به دریچه مغز و ذهنم نزدیک بشن.
احساس میکنم خیلی وقته میدونستم این کار درسته و این مسیر درسته اما قبلا با الآن فرق داشت، الآن یه موردی این وسط تغییر کرده،
و اون مورد منم! من تغییر کرده ام و اجازه نمیدم مغزم اتوماتیک بره رو سیستم غرغر و چرا پنداری و مظلوم نمایی!
سال نوتون پر از تغییرات سازنده.
سلام
سال نو و نوروز باستانی مبارک
امیدوارم سال جدید سالی همراه با سلامتی و شادکامی باشه
با تشکر از شما که همیشه جز خوانندگان و همراهان وبلاگ بودین و با همراهی تون ما را دلگرم کردین
من هم سلام عرض میکنم خدمت شما
سال نوی شما هم مبارک
خیلی ممنونم
من از شما متشکرم بخاطر مطالب ارزنده و بسیار مفیدی که بی دریغ در اختیار ما قرار میدید برای بهبود حال خودمون و حال خانواده و جامعه
پایدار و پیروز باشید