تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

روزهای خوب و بد

من دیگه ایمان دارم که همیشه عسرا و یسرا دو رفیق جدا نشدنی هستن. معمولا برای من اینطوره که یه روز خوبم و حال و اتفاقات خوبه و یه روز بده. نمیدونم. البته من خیلیییییی مثبت اندیش و مثبت نگر هستم، اکثرا. و معمولا فایل مسائلی رو که خارج از کنترلم هستن میبندم و خیلی از مشکلات لاینحل رو به دست فراموش میسپارم.

دو روز بود سر یه مسئله ای با همسری خیلیی جر و بحث کردیم. حتی تو راه که بود و میومد خونه، منم دراز کشیدم که یکم استراحت کنم، برای مشورت تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که زنگ بزنم مشاوره تلفنی دانشگاه و زنگ زدم و مشورت کردم که چیکار باید بکنم، دست آقای مشاور درد نکنه انقدر مهربونانه و صمیمانه راهنماییم کرد. هرچند بعدش بازم با همسر دعوا کردیم چون بحث اونطوری که فک میکردم پیش نرفت!  اما اولین باری بود که من عذاب وجدان نداشتم و اینبار تقصیر تمام و کمال بر گردن همسر بود و عکس العملش شدید و اصلا منطقی نبود بنظرم و برا همین حس بدی نداشتم

بعدش برگشتیم خونه و کلی بغل و گریه!! آروم شدیم. معذرت خواست و چون دیگه من برای جبران کاری که ناراحتش کرده بود یه کاری کردم و حل شد دیگه بیخیال شدیم و تن ماهی و برنج خوردیم و خوابیدیم.

امروزم مامان دعوتمون کرد ناهار.رفتیم و بعد مدتها تونستیم طولانی مدت باهم باشیم.

دیدم هنوز یکم دلخورم و به همسر گفتم باید سورپرایزم کنه و قضیه دیروز رو از دلم دربیاره، رفته آب معدنی خریده در کنارش ماست خریده میگه بیا اینم سورپرایز 

منم گفتم برو سرچ کن، روش های سورپرایز کردن همسر یکی دو مورد قابل اجرا یاد بگیر.

(درس اخلاقی: هرگز وقتی از دست همسرتون دلخور هستید پنهون نکنید و تو دلتون نگه ندارید، چون خواه ناخواه رو رفتارتون تاثیر میذاره و وقتی هنوز دلخورید و اونم نمیدونه میگه وااا این چرا اینطوری رفتار میکنه؟بهش بگید و برای جبرانش راه حل ارائه بدید، نگید من دلخورم و تمام! اینطوری اونم ناراحت میشه که دلخورید و دلخوری تو دلخوری میشه، بگید مثلا این کار رو کنی از دلخوری درمیام، یا اینکه بگید که من انتظار دارم فلان کار رو انجام بدی و دوست دارم همسرم این کار رو برام انجام بده یا نده ، اینطوری مشکل لاینحل نیست و اونم در آرامش برای شادی شما تلاش میکنه)

میخواستم برم استادم رو ببینم، هوا انقدرررر آلوده بود دانشگاه هم تعطیل بود. همسر هم گفت فردا رو هم میشینی خونه و نمیری.

امروز صبح هم یکم برای مقاله دومم کار کردم. الآنم برای کلاس 4 شنبه م دارم مطالعه میکنم آماده شم.

اون یه نفری که بهم گفته بود سلام فک نکن چون دکترایی اون آزمون تورو بر میدارن بهم پیغام داده که سلام چطوری؟ (که باعث تعجبه که اینا رو بلده چون دفعه پیش احوالپرسی نکرده بود!) گفت که استاد راهنمات گفته رساله فلانی رو بخون، موضوعت چیه منم یه عنوان سطحی گفتم و اشاره کردم که موضوعم به کارش مرتبط نیست و نوشته چکیده بفرست و من نمیدونم چرا فک میکنه که قراره چکیده م رو بفرستم براش!!! بنظرتون چرا همچین تصوری داره دقیقا؟

نظرات 1 + ارسال نظر
هستی جمعه 29 آذر 1398 ساعت 17:52 http://Mydailynotebook.blogsky.com

چه کار خوبی کردی که دلخوریت رو به همسرت گفتی. واقعا خیلی وقتا همین نگفتنها باعث کدورتهای پیچیده ای میشه

آفرین. دقیقا کدورت های پیچیده لغت بسیااار مناسبی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد