تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

عنوان ندارددد

امروز همسرم یه چیزی گفت، یه حرفی زد که من رو باز برق گرفت! از اون برق ها که وقتی میگیره من دیگه تصمیم میگیرم که یه آدم دیگه شم، و در یک ثانیه همه چی در من عوض میشه...

اولش بسیااار ناراحت شدم، رفتم کلاس و حتی وسط کلاس رفتم بیرون و نفس عمیق کشیدم که از تاثیر اون حرف بیام بیرون و بتونم تدریس کنم.

بعدش فکر کردم...

سریال دیدن رو نمیدونم میبینید یا نه، من تو دو روز هفت قسمت پخش شده ش رو دیدم و خیلییییی خوشم اومده و تاثیری که این فیلم در من داشته اینه که میخوام مثل اونها قوی باشم، روحی...میخوام نذارم هیچی من رو داغون کنه، هیچی نتونه من رو از هدفم دور کنه.

این حرف همسر، با اون شخصیتهای جالب سریال، باهم باعث شدن که امروز یک برق گرفتگی رو تجربه کنیم. که نتیجه ش تغییر آنی من بشه، به سمت قوی تر شدن روحی، به سمت آمادگی برای طوفان های خیلی بزرگتر از اونچه که در گذشته داشته ام.

معتقدم روح آدمی توان بی نهایتی داره و میتونه به هرچی میخواد برسه. با مشکلات میشه مبارزه کرد و میشه "همیشه" پیروز شد.

ذهن آدمی نامحدوده و به هرچی فک کنی اتفاق میفته و نیک اندیشیدن کلید موفقیته.

تصمیم گرفتم هرطوری که شده به خودم ثابت کنم چقدر توان دارم و نذارم تنبلی و ضعف بهم غلبه کنه.

اینطوری میتونم بفهمم که حرفی که همسر زد اشتباه بوده...

من میتونم و به خدای بزرگ و مهربونم توکل میکنم.

++حرفی که همسر زد بد نبود، یه جور انتقادم نبود، نمیدونم، شاید دست گذاشت رو موضوعی که تا مدتها فکر میکردم نقطه قوت منه. اما فهمید ناراحت شدم بعد کلاس که رسید کلییی معذرت خواست و گفت که در نظرش حرف جالبی نبوده، اما نمیدونه چه تاثیر خوبی رو من داشت این حرف. انگار یه تلنگر بود.

نظرات 5 + ارسال نظر
Mona یکشنبه 17 آذر 1398 ساعت 13:00

راستی برا بعد باشگا میتونی پنکیک رژیمی خودت درست کتی سرچ کن رسپیشو من معمولا سفیده تخممرغ میخورم البته برا کساییکه دوست ندارن همون سفیده رو پنکیک کنن خوبه ساعت زیادی هم سیر نگهت میداره من همسرم سالهاست بدنسازه حرفه ایه البته ن اون شکل گولاخ که فکرشو میکنینا اما چون قد بلنده گولاخ نشده اما باز از همین مدلای سیکس پک و اینا برا همین خیلی حرفه ای در مورد غذا ها میدونخ و من ای سفیده رو خیلی پیشمهاد میکنم رژیمی هم هست لاغر میشید هم چون ورودی بدن خیلی مهمه

مرسی عزیزممم.
من دیگه باشگاه نمیرم، یه مدت میرفتم که همیشهههه گرسنه بودم و همش میخوردم که چند کیلو چاق شدم. من پیاده روی میکنم همین.
واقعا متاسفانه فرصت باشگاه ندارم. اما سفیده تخم مرغ چشم خیلی خوبه خیلی هم دوست دارم. من عاشق تخم مرغ آب پزم

Mona یکشنبه 17 آذر 1398 ساعت 12:49

اشکال نداره اگه تاییدش کنی البته بعدش حس کردم اوووه چقد خاله زنک بازی در اوردم کلا از این مدل خاله زنک بازیا بدم میاد اما خوشحال میشم نظرت یا حرفات رو بدونم در موردشون
و ی چیز دیگه اینکه من هرچی ول میسازم ساخته میشه اما فقط ی صفحه ی بلاگ اسکای میاد بالا و هیچ جاش نمیشه چیزی نوشت منو نداره چکار کنم عایا
ب لهجه ی خودمون گفتی کوجا شک کردم همشهری باشی
من با همین ارتیست بازیا ی دوستی که وبشو میخونم و الان امریکاس تو چندتا نکته بهش گفتم متوجه شدم اهل کدوم شهر هستین و خودشم تایید کرد خیلی ارتیست بازی در میارم عایا

والا نمیدونم چرا این مشکل برات پیش میاد
نه عزیزم این کوجا لهجه شخصی من بود. بچه جنوب ایران نیستمم
نه آرتیست بازی چرا، منم به دلایل امنیتی نمیگم کجا هستم

Mona جمعه 15 آذر 1398 ساعت 17:23

مرسی تازه من تو بارداریم خیلی مراقبت کردم و اصلا اضاف وزن زیادی نداشتم اما تو سیر دهی سه چار پنج کیلو اصاف کردم الان که پسرک رو از شیر گرفتم دارم سعی میکنم کم کنم
البته من با قد ١٧٠ وزنم ٦٤ هست و اصلاااا چاق نیستم اما درست دارم همیشه ب هیکل مانکنی و استخونی قبل از زایمانم برسم
راستی اگر تونستی ی پست کامل راجب زندگی مشترک بزارید هرچیزی که فکر میکنه ب درد زوجهای تازه ازدواج کرده میخوره منم با با اینکه دو ساله اس پسرم دوسال هم از ماه عسلم میگذره ینی بلافاصله بچه دار شدم و هنوز خودمو قاطی عروسا حساب میکنم باورت میشه چقد خودشیفتم من


آفرین به این همت. و واقعا اصلاااا چاق نیستیااا.بابا مادر مراقب، بابا اراده. من همش فک میکنم بارداری چه شکلی میشممم؟؟؟
استخونی دوست میداری؟
منم قدم 173 میباشد مجردی 63 کیلو بودم متاهلی و باشگاه رفتن و بعد باشگاه کلیییییی گرسنه بودن چاقم کرد شدم 67. اما من در هرصورت راضی ام هردو حالت خوبن.
من مطلب بذارم راجع به زوجهااا؟مطلب آموزنده ندارم تو ذهنم. همین بخشش و اینا خوبه
راستی من میتونم اون یکی کامنتت رو تایید کنم؟جوابش رو کوجا بنویسم؟؟؟

هستی جمعه 15 آذر 1398 ساعت 16:33

واقعا معتقدم خیلی از تغییرات در یک لحظه اتفاق می افتن و آدم یهو تصمیم میگیره یه اخلاقی رو کنار بذاره. تا حالا چندبار اینطوری اتفاق افتاده واسه من. انگار یهو آدم از خواب بیدار میشه

دقیقا. خیلی خوبن این نوع تغییرات، دوست میدارمشون.

Mona پنج‌شنبه 14 آذر 1398 ساعت 15:52

چ جالب برا منم اتفاق اقتاد حالا برا من اینحور بود که همسرم داشت از زیبایی من تعریف میکرد و گند زد یهو
بعد گفتش که با اینکه ب خودت نمیرسی اما همیشه زیبایی من نشون ندادم ک چقد ناراحت شدم اما تا چند روز ناراحت بودم در حالیکه من بعنوان ی ی مادر همیشه مرتبم خوش بو و خوش پوش اما اهل ارایش نیستم نمیدونم چرا اینو گفت
بیخیالش مردا گاهی کارای غافلگیرانه میکنن

ای وای چه باحال. آره مردها گاهی بدون اینکه از تاثیر حرفشون خبر داشته باشن یه چیزی میگن، خیلی وقتها متوجه نیستن چه معنی داره حرفشون وگرنه غرض خاصی ندارن.
فدات شم که اینقدر مرتبی، واقعا با بچه خیلیییییییی سخته میدونم، آفرین به شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد