تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

خبببب

خب این آزمون هم گذشت و به پوچی بعد از آزمون دچار شده ایمممم. این حالت که فک میکنی وقتی آزمون بگذره هوارتا کار میتونی و خواهی خواست که انجام بدی اصلا جالب نیست.

تو این مدت که برای آزمون میخوندم استاد راهنمام اصلا پیگیر مقاله نشد و فک کنم فک کرد که من مقاله رو جایی سابمیت کردم.

اما اد امرووووووز پی ام داد که چیکار کرده ای؟ و نذاشت من خیلی از آرامش بعد از آزمون لذت ببرم و سریعا فکرم رو معطوف مقاله و کارهای باقی کرد.

اونروز برای بچه ها سخنرانی چنددیقه ای کردم و گفتم فک نکنید الآن زندگیتون سخته و بعدا قراره آسون شه، زندگی هیچوقت آسونتر نمیشه و تازه کلی هم سختتر میشه. مسئولیت های بیشتر، زمان کمتر، کارهای بیشتر، فرصت کمتر، و غمهای در ابعاد بزرگتر!

در هرصورت باید از زندگی لذت برد و این لحظات کوچیک هستن که زندگی رو میسازن، من آینده برام یه مفهوم بزرگتری داره، و هیچوقت معنای از زمان حال لذت ببر رو درک نکردم متاسفانه، نکرده ام البته، اما هفته پیش که کلا تمرکز کردم رو خودم و میتونم بگم هفته جالبی بود، حس کردم میتونم بفهمم که یعنی چی، آینده ای که هنوز نیومده نمیتونه پایه شادی تورو بسازه.

و امروز که آزمون تموم شد تازه فهمیدم که اون حس و حال و ذوق تموم شدن آزمون حقیقی نبود و فقط تو ذهنم ساخته بودمش. بنابراین مصمم شدم بیشتر از آینده رو حال تمرکز کنم. شاید اشتباهه نمیدونم، حالا یه چند روزی امتحان میکنم ببینم حالم کی بهتره.

میگن وقتی رو خودت تمرکز کنی روابطت هم با بقیه بهتر میشه، واقعا همینطوره!

یه جعبه شیرینی بزرگ خریدیم و میرم الآن یکی دو تا بخورم با چای.

بعدشم شام خونه مادر شوهر جون اینا مهمونیم.

فردا هم من کلاس دارم دانشگاه، همسر کلاس نداره و من خودم میرمممم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد