تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

سخت گرفتن

من گاهی، نه، همیشه! به خودم خیلی سخت میگیرم، نمیخوام یک لحظه هم ضعیف باشم، یک لحظه هم ناراحت باشم، یک لحظه هم اجازه بدم مشکلات یا ناراحتی به من غلبه کنه! یکی از علل برون گراییم هم همینه، نمیخوام کش پیدا کنه، طول بکشه تا حل بشه، عجولانه تلاش دارم حل بشه.

امروز یکم فکر کردم، کلا اینکه اکثر روزها تنهام و همسر سر کاره، یا عصر باهم سرکاریم و همدیگه رو دیدن کم شده باعث شده زیاد فک کنم!

فکر کردم که چی میشه منم یه لحظه اجازه بدم که غمگین باشم، به خودم اجازه بدم ضعفهام رو ببینم و حسشون کنم و درکشون کنم و اینجوری بیشتر و بهتر به جنگشون برم. نه اصلا چرا به جنگشون برم؟یک بار هم که شده به عنوان بخشی از وجودم بپذیرمشون و اجازه بدم همونجا، اونجا گوشه ای از اعماق وجودم باشن، زندگی کنن!!

روحیه تغییر پذیریم، روحیه تغییر دوست داشتنم خوبه، اما اگه زیاد به خودم سخت میگیرم چی؟اگه برای تمام ضعفهام و همه ابعاد -حالا از نظر خودم- اشتباهم به خودم سخت میگیرم و خودم رو سرزنش میکنم چی؟؟این خودش یه تغییر میخواد!! Ironically!

فک کردم چطور خیلی ها بسیااار بیخیال با یکی از صفاتشون کنار میان، خیلی خودخواهانه تلاشی برای تغییرش ندارن و شنیده ایم که میگن من همینم که هستم! دلم خواست یکی از این افراد باشم! و لحظه ای که تصمیم گرفتم که دیگه خودم رو برای صفاتم، برای اخلاقم، حالا برای هر خصوصیتم سرزنش نکنم یه آرامشی اومد سراغم. آروم شدم.

اصلا من چرا اینقدر خودآگاهم؟؟چرا اینقدر به خودم فک میکنم؟چرا اینقدر خودم رو روانکاوی میکنم و ریشه رفتار و حالاتم رو پیدا میکنم؟!! ای بابا!

زیادی فک میکنم شاید، تصمیم دارم دیگه فک نکنم! حالا شده یه مدت هم که شده به خودم استراحت بدم، به خودم و به مغزم و به روانکاو درونیم که لحظه ای دست از سرم برنمیداره!

یه چیزهایی رو مطمئنم، ریشه شون رو هم میدونم چیه و ...فعلا میذاریم برای خودشون باشن تا راه مبارزه باهاشون، و صدالبته انرژی مبارزه باهاشون رو پیدا کنیم.فعلا میخوایم یکم نفس راحت بکشیم و تصمیم دارم یکم به خودم برسم، تمرکز میکنم رو خودم نه روابطم با دیگران و یا کیفیت رابطه م با دیگران.

فعلا من هستم و من.خودم و خودم.

نظرات 2 + ارسال نظر
Mona یکشنبه 10 آذر 1398 ساعت 03:51

متاسفانه منم اینجورم این خصوصیت از کمالگرایی هم میاد و دائم میخام رو بهترین لول و بهترین نسخه خودم باشم و اگه کوچکترین حرکتی بزنم باید برم تهشو در بیارم ببینم از کجابود چرا و برای چی بود و رفعش کنم و اگه رفع نشه غصه بخورم و این امرژی زیادی هم از مغز میگیرخ که دائم داری خودتو رفتار و کاراتو حلاجی میکنی و حسرت ادما ی بیخیالو میخورم
ده روزه نت نبوده اومدم دیدم چقد نوشتی اخه تا قبل از قطع نت همششش چک میکردم وبتو

سلام علیکمممممممم. رفیق قدیمی و جدیدی و همیشگی
منم انرژی زیاد میذارم اما فعلا یه هفته ست از خودسرزنشی یا خودکاوی دراومدم یه آرامش عجیبی دارم شمام امتحان کن.
عزیزم حدس زدم نت نبود نمیومدی، نت نبود اما بلاگ اسکای بود.

بلاگر سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 14:07 http://tosan35.blogsky.com

بعضی ها ظرفیت ناهنجاری یا اشتباه را ندارن ، وقتی یه چیزی سر جاش نیست حتی چیزای کوچیک به هم میریزن و آشفته مثلا جفت نبودن یه دمپایی !
چیزای خوب مثل نظم و ترتیب و دقیق بودن و خوش قول بودن و ... خوبن تا وقتی که به وسواس تبدیل نشن

حرف شما صحیح و متینه دوست عزیز
اما بنده منظورم اینجور چیزا نبود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد