تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

قدیم

به یه سری آهنگ قدیمی گوش دادم و یه حس های قدیمی یادآوری شد، از وقتی که 12 سالم بود تا دوران کارشناسی. خوب بود.

دو سه شبه یه خوابهای عجیب غریب میبینم! من خیلی فیلم سینمایی خواب میبینم، معمولا زمان و مکان کلا متفاوته و من کلا یه شخصیت دیگه م، اینها به کنار، معمولا خوابهام با شرایط کنونیم هم خوانی داره و شده خواب صادقه هم ببینم. اما اینبار خوابهایی که دیدم باحال بودن، مثلا مجرد بودم، یا اصلا یه جای دیگه بودم و کلا یه رویه دیگه ای رو پیش رو گرفته بودم! مثل فیلم مرد خانواده، انگار که اگه فلان کار رو نکرده باشی زندگیت چه تغییراساسی میکرد...خلاصه باحال بود. یکی از دوستای قدیمی م رو تو خواب دیدم که باهم بودیم و طبق معمول نوجوانی موی کوتاه پسرونه و ماجراجویی ها.

+بعد این آهنگ ها و کلیپ هایی که یوتیوب دیدم به من یادآوری کرد که چقدر بیخیال بودن به اصول دین راحته، چقدر راحته که هیچی قبول نکنی و مثلا فک کنی که خدا مهربونه و همه چی رو میبخشه و هرکاریییییی دلت میخواد بکنی! جالبه من کلیپ دیدم یاد آیه ای افتادم که میگه اکثر مردم میدونن که دین و اصولش درسته اما نمیخوان باور کنن که راحت با خیال راحت گناه کنن و فکرشون درگیر نشه! بعد فک میکنم که چی تو وجود من هست که نمیذاره اونطوری بشم؟که خب طبیعتا فکرش به ذهنم میرسه که بیخیال همه چی شم و یه سری مسائل رو رعایت نکنم اما بعد حتی از این تمایلم هرچند موقت شرمنده میشم؟(البته منظورم علاوه بر عنایت الهی، لطف بی نهایتشه)

یکی از مثالهای شبیه ش اینه که چرا دست از تلاش برنمیدارم و اینقدر مطالعه و درس و سختی و تفریح کم؟بخاطر اینکه شاید شیرینی نتیجه و رسیدن به هدف رو تجربه کرده ام و میدونم یه دوره سختی ارزشش رو داره و همیشه تلاش و سختی و زحمت کشیدن باعث میشه که آدم به شادی واقعی و عمیق برسه نه شادی لحظه ای و کوتاه که خیلی زود هم فراموش میشن. من این روبه شاگردهام و دانشجوهام هم میگم، که وقتی که میخواید شیطنت کنید و مثلا به جای درس بازی کنید یادتون باشه 5 سال بعد با افتخار نمیتونید بگید من هرروز گیم بازی کردم، بلکه میتونید بگید تلاش کردم و نتیجه رو دیدیم و مثلا موفق شدم.

(این دنیا هم کلا یه سری امتحانه که بعدا نتیجه رو مبینیم، امیدوارم اون دنیا خیلییی حسرت نخوریم که کاش بیشتر درس خونده بودم :))) )

++به ندرت شده که همسر حسادت کنه یا غیرتی شه، یکی دو مورد که اونم بعد از مدتها اعتراف کرده که مثلا ناراحت شده با فروشنده میگفتم و میخندیدم! مثلا. اما موردی که دیدم که حساس شده و به روش نیاورده وقتی بود که دیدم بازیگر تئاتری رو که من شخصا میشناسم و فالو میکنم تو اینستا فالو کرده! این حرکتش عجیب بود، من همیشه تئاتر های این شخص رو میرم و قبل ازدواج هم همدیگه رو میشناختیم اما خیلیییییی رسمی، فقططططط یه بار اولین بار، میخواسته پیج اینستای من رو پیدا کنه که نتونسته چرا که من اون موقع پیج نداشتم! بعد دیگه نامزد کرد. اما یه بار که با همسر رفتیم تئاترش، بعد اتمام من طبق عادت همیشه رفتم سمتشون و تشکر و خسته نباشید و مثل همیشه عالی بودید و....گویا همسرجون حساس شده :)) اونروزم میگفت اون باید بره تهران، اینجا زیاد پیشرفت نمیکنه، درحالیکه اخیرا تو یه فیلم هم نقش مهمی داشته.حالا...

+++بهترین حسها وقتیه که دانشجو بگه که بین همه کلاسها کلاس تو مورد علاقه شه و با عشق میاد.

++++تو راه رادیو گوش میدیم و گوینده میگه موضوع برنامه اینه که چرا ازدواج رو به تعویق انداختید و اگه ازدواج کردید راضی هستید یا نه، به همسر نگاه میکنم و میگم راضی هستید یا نه، میخنده میگه 100 درصدددددد :)

نظرات 1 + ارسال نظر
غریبه جمعه 24 آبان 1398 ساعت 11:46

خوبه هنوز وبلاگتر فعال است
چرا نه
معمولا آقایان از خانمها راضی تر هستند
بشرط و شروط
غر نزنند
زیاده طلب نباشند
سر کوفت و حسود نباشند

بله اینطور بنظر میرسه.
آقایون بیخیال تر هم هستن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد