تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

کاربار

من همیشه خودم رو دست کم میگیرم تو رشته تحصیلیم! نمیدونم چرا! دو ساله اینطوری شدم! اعتماد به نفسم سرجاشه ها، ربطی به اون نداره، اما حس میکنم همه مثل منن، یا بعضیا هستن که از من بهترن بعد میبینم نه باباااا! از دانشگاه گرفته که فک میکردم بچه ها قراره هی سوال بپرسن و شاید نتونم جواب بدم که دیدیم میتونم هیچ بسیااار هم برام راحته، تا همکارهای کانون که هرچی بیشتر میگذره میبینم اونقدرها هم قوی نیستن! نمیدونم شاید چون خیلی فیلم و سریال دیدم و کتاب خوندم. خلاصه همیشه شوکه میشم از اینکه میبینم برخلاف انتظارم فعلا کسی رو در حد خودم ندیدم (از نظر علمی میگویم)

++عجیب غریب مود من دست هورمون هاست! تازه بعدش میفهمم. تازه از دیروز تصمیم اساسی گرفتم که باز یه چیزایی رو تو خودم تغییر بدم و این باعث شد مرور کنم تغییرات این یکی دو سالم رو و خیلیییییی انرژی مثبت بهم دست بده. یه چیزایی رو چنااان تغییر دادم که اصلا یادم رفته بود من اونجوری بودم، در این حد. خلاصه براتون بگم که هر تغییری خواستید عملیه و هروقت خواستید بهونه ای بیارید و بگید من نمیتونم و دست خودم نیست یاد بنده حقیر بیفتید و تکرار کنید که همه چی شدنیه، فقط کافیه بخواید و واقعااا بخواید وواقعا اون خصوصیت بد باشه از نظرتون و آزاردهنده.

دیروز از یکی درس میپرسیدم کم مونده بود از استرس گریه کنه گفتم بابا من به این باحالی خوبی، گفتن تاثیر اون قسمت از کلاسه که کنار شماست گفتم خب برو بشین جواب بده، رفت انقدر آروم شد بنده خدا! گفتم ببینا منم مثل تو بودم و هستم تا حدی، اما همیشه با خودم تکرار میکنم من و سلامتی من مهمه، و هیییییییییییچکس مهم نیست، و هیچیییییییییی مهم نیست، دقیقا با همین تاکید.

+++چند وقت پیش محسن ابراهیم زاده کنسرت داشت و من و همسر هم رفتیم و ردیف دو بودیم و خیلییییی خوش گذشت. دیشب باز فیلماش رو تو گوشی نیگا کردیم و باز یادم افتاد آهنگ مورد علاقه من رو نخوند. آهنگ پروانه وار که وقتی برای اولین بار همسر دانلود کرد و گوش دادیم من گفتم وااای این آهنگ میگه سیگار بکشششششش :)))

++ای دوستی که حدس زدی من کدوم دانشگاهم و فلان، ورودی چند بودی و چه رشته ای؟ 

نظرات 1 + ارسال نظر
Mona دوشنبه 20 آبان 1398 ساعت 14:41

چ خوب که اینقدر با خونوادت ارومی و ارامش میگیری خوش بحالت واقعا
گاهی ب اینهمه خوشبختیت حسودیم میشه همه چی داری هم خونواده ی خوب هم همسر همراه هم شغل خوب و هم تحصیلات هم فهم و کمالات ایشالا همیشه خوشبخت باشی دوست خوب

فدات شم عزیزم، در مورد جمله آخر حسابی بهم لطف داری.
و در مورد قسمت اول درسته که من خیلی چیزها رو مینویسم، اما خب حس میکنم داری درون زندگیت رو با برون زندگی من مقایسه میکنی مونا جون. قطعا شما هم خوشبختی، فقط باید از یه زاویه دیگه نگاه کنی.
تازه میدونم همه خانوما دو سال اینا بعد زایمان حس میکنن همه چی بده، و چرا موندن خونه و دارن بچه بزرگ میکنن، این حسها طبیعیه.
متاسفانه وبلاگت جور نشد که بیام منم در مورد زندگی شما نظر بدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد