تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

شلوغی

انقدررررر سرمون شلوغه، روزهای هفته رو قاطی میکنیم! و من از دیروز حس میکنم 4یا 5 روزی گذشته باشه!

دیروز دوش گرفتم و حالم خیلیی خوب شد. ناهار مامان قورمه سبزی داره بود، برنج دم کردم براش و برای شام مایع ماکارونی درست کردم که شب بیام سریع ماکارونی دم کنم. راضی بودم از خودم، کلی خونده بودم و ناهار شامم آماده بود. عصری رفتم کلاس و هر لحظه که میخواست اوقاتم بابت اینکه امروز صبح کلاس دارم تلخ شه، این جمله رو برای خودم تکرار کردم: تو داری به عنوان استاد میری اون کلاس! مونگول خیلی ها آرزوشونه! تو استادی، و این خیلی قشنگه لذت ببر. (بس که از خودم انتظارات بالا و بالاتری دارم) و واقعااا تاثیر گذاشت این تکرار جملات! و دیگه حس بدی نداشتم. باورم نمیشد تلقین به همین راحتی اثر کنه. بعد کلاس برگشتم شام آماده کردم که هرچند من ته دیگ برنج رو خوردم وهمسر ناهار دیر خورده بود میل نداشت. یه چندتا سوال آماده کردم برای کلاس امروزم، پرینت کردم و یکم با دوستم چت کردیم و زودی خوابیدم.

صبح خوب بود همسر که من رو زود رسوند اون یه ساعت رو درس خوندم و خوشحال بودم، تو نرم افزار هم زدم که درس خوندم بهم جایزه بده.

کلاس هم عالی بود و یکی از فامیلها هم دانشجومه و ....یکم با دانشجوها خندیدیم و تست رو گرفتم و بعد کلاس منتظر همسر شدم تا بیاد. خلاصه عصرم رفتم کلاس و بعدش رفتم سمت خونه مامان اینا براش بلوز بخریم و برامون شام پخته بود باز! مامان بلوزی نپسندید در عوض من یه مانتوی بافت خیلی خوشگل برای خودم خریدم، خیلی وقت بود دنبال اینجور چیزی بودم که اولا دو تیکه نباشه، بعدشم گشاد باشه برام و تنگ نباشه. همسر اومد و اومدیم خونه. و من حس میکردم شنبه ست و همسر میگه صبح میرم آموزشگاه پرسیدم عههه چرا!!! در این حد قاطی پاطی!

+تدریس بسیار لذت بخشه. برنامه ای که برای آینده ریختم توی ذهنم بسیار دلچسبه و خیلی خوبه که بالاخره به نتیجه رسیدم. و آرامش این برنامه زیاده.

++تصمیم قطعی برای تغییر اساسی در روند برخورد با استرس و موقعیت های حساس کنونی گرفتم و تصمیم قاطع گرفتم که دیگه هیچییییییییییییییی برام مهم نباشه و هروقت حس کردم باز دارم به همون سمت خطرناک میرم کاغذ بردارم و بنویسم که خب که چی واقعا؟چرا اینقدر خودت رو اذیت میکنی. و الگوی واقعیم همسر و خواهر شوهر بی نهایت بیخیالمه.

+++خدا رو شکر میکنم و ازش میخوام که دیگه اینبار در این تصمیم کمکم کنه که مثل یه خصوصیت دیگه م که اخیرا حذف کردم و شدیدااا راضی ام، اینم ریشه کن کنم یکبار برای همیشه بره پی کارششش. مرسی خدا جونم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد