دارم گتسبی بزرگ رو میخونم، انشاش و انتخاب لغتاش از کتابهای قبلی سخت تره اما هنوز دیکشنری چک نکردم!! و الآن تو گودریدز دیدم که هزاران نفر تو دنیا دارن همزمان با من این کتاب رو میخونن!
امروز اصلا رو مقاله و رساله و اینا کار نکردم و به خودم یه تعطیلی خیلیییییی بزرگ دادم!
شام هم مامان دعوت کرد چون نوه عمه م اینجاست و شام دعوتشون کردن. نمیدونم همسری بگه بریم یا نه چون حتم دارم مامانش هم دعوتمون کرده. ببینیم چی میشه، ناراحت نمیشم بگه نریم. نوه عمه م رو از 8 سالگی ندیدم فک نکنم برای خودم هم خیلی لذت بخش باشه.
همسری رفته آزمون و هنوز نیومده. ناهارمون هم آماده ست و منم کلی سریال دیدم و چای خوردم و شیر موز هم خوردم
هوا بادیه و مجبور شدم پنجره رو ببندم انقدر شدید شد!
همسری خیلی به دنیا و آینده انرژی مثبت میده و امیدواره. حتی از من امیدوار امیدوارتره، گاهی حس میکنم من اخیرا نا امید شدم!! اما میخوام روش همسر رو در پیش بگیرم و همش لبخند میزنممم
بعضی وقتا امیدوار بودن آسون نیست
ولی مهم اینه که بخوایم و تلاشمونو بکنیم
همیشه شاد و امیدوار باشی دوست من
واقعا گاها خیلی سخته، وقتی تمام شواهد زندگی برعکس این رو نشون میده.
تو هم همینطور الی جون