تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

صبح عزیزمن

صبح زود فرصت عالی برای منه که به کارام برسم، همسری عادت داره و میتونه تا 10-10:30 بخوابه؛ اما من نمیتونم! ساعت 7 رو که میگذره من دیگه خوابم نمیبره؛ به ندرتتت بعد نماز صبح میتونم بخوابم و تازه اکثرا خواب بد میبینم و پشیمون میشم! از بدترین خوابها خواب بعد از سحر و نماز صبحه اطلاع دارید که؟

حالا اتاق خواب ما فقط یه پنجره به پاسیو داره و نورش کمه! و این عالیه اصلا فکرشم نمیکردم انقدر نبود و کمبود نور بتونه من رو خوشحال کنه! چون میتونم کمی بیشتر بخوابم و هر لحظه از روز میتونی حس کنی شبه و بتونی یه چرت خوب بزنی!

داشتم میگفتم! صبح زود بیدار میشم و بی سر و صدا به کارام میرسم، شاید تنها فرصتی باشه که من بتونم سریع با ذهن باز و مغز آماده به کار، کمی بهکارهای عقب افتاده م برسم...

همسری رو هم بیدار نمیکنم :)))

الآنم بعد دوش سحرگاهی خیلی سرحال و شاداب بوده و گوشت چرخ کرده گذاشتم بیرون کمی بعد تبدیل به کتلتش کنممم. برنج شستم و گذاشتم تو پلوپز، و دارم فکر میکنم در مرحله اول رساله دقیقا چیکار باید بکنم؟!!!

به استاد راهنمام پی ام بدم؟گفته هر مقالههه ای که خوندی خلاصه میکنی میاری میدی به من! به به!!

بشینم یه مقاله بخونم خلاصه کنم! شاید در این حین چیزی به ذهنم رسید...

+دیروز نزدیک خونه مامان اینا کلاس داشتم بعد کلاس زنگ زد که اگه همسریت نهار نمیاد بیا اینجا. با اینکه صبح که همسری گفت من کار دارم تو هم برو خونه مامانت اینا، و من مخالفت کرده و گفتم میام خونه خودمون به کارام میرسممم، وقتی مامان گفت گفتم بااااوشههه و رفتم و تا عصری اونجا بودم و 7 برگشتم که تا همسری بیاد دوش بگیرم و شام آماده کنم...مامان فردا میره پیش خواهرم!!! به مدت 10 روز!! خدای من

++با وجود همچین تغییر بزرگی در زندگیم و شروع زندگی مشترکمون، حس میکنم به یه تفریح یه مسافرت 2-3 روزه و یا یه کار هیجان انگیز نیاز دارم...

کاش 17-18 اسفند همسری راضی شه یه سفر کوتاه با ماشین خودمون بریم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد