تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

اشتیاق

دیشب به همسرم حسودی کردم!!

رفته بودیم لوستر ببینیم، با مامانو بابام، بعد عکس یکیش رو فرستادم که خیلی خوشمون اومده بود که اگه اوکی بده بخریم، که گفت تو عکس زیاد متوجه نمیشه و بابا گفت فردا بیاید ببینن بعد بخرید، خلاصه رسیدم خونه دیدم نوشته الآن خیابونا خلوته میخوای الآن بریم، فک کردم شاید رفته باشه و اس دادم جواب که نداد زنگ زدم! گفتم شیکار میکنیییییییی؟گفت دارم کتابهایی رو که میخوام ببریم خونه مون جدا میکنم!! باقی رو هم میخوام رایگان بدم این کتاب فروشی هایی که کتاب دست دوم میفروشن...

حسودیم شد به این اشتیاق! حسودیم شد به این انرژی که از صبح دنبال کارها و.......عصری هم کلاس! بعد این انرژی رو پیدا میکنه برای اینکه کارهاش رو سریعتر پیش ببره برای اینکه بریم خونه مون...

خندیدم به خودش هم گفتم! گفتم ماشالا و باریکلا! منم اینطوری نشستم هیچ کاری نمیکنم! البته منم صبح رفتم بالش خریدم و بالش و یه لحاف و یه تشک سفارش دادم و بعد عصری هم که بیرون بودیم! اما خب!!

خدایا منم از این انرژی ها میخوام!

دوستم گفت همسرت مثل ملوان زبل اسفناج میخوره اینطوریه ماشالا!

نظرات 2 + ارسال نظر
الهام سه‌شنبه 24 بهمن 1396 ساعت 22:18

ایشالا همیشه شاد وپر انرژی باشید هر دو

فدات دوستمم، تو هم همینطووووووور

سعید چهارشنبه 11 بهمن 1396 ساعت 10:17 http://anti-efsha.blogsky.com

سلام آقاتون الان برای رفتن سر خونه زندگی شوق داره، پرانرژیه، شما دعا کن بعد از رفتن سر خونه زندگی هم انرژیشو حفظ کنه، البته شما هم باید کمکش کنی.

اگر به ما هم سری بزنید، خوشحال می شویم.

علیک سلام. ایشالا به لطف الهی و توجه و تلاش من همین انرژی و شور و شوق نه تنها باقی خواهد ماندبلکه بیشتر هم خواهد شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد