تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

همینطورگی!

خدا رو شکر که هفته خوبی رو سپری کردیم، کلی خرید کردیم و با خواهرم خوش گذرونی کردیم.

و خدا رو شکر چون سرعتمون خوب بود همسری هی نگفت عجله کنید و اینا! البته من یه شب ناراحت بودم و بهش گفتم حس میکنم آماده نیستیم که بریم خونه خودمون و فک کنم یکم ناراحت شده و فعلا راجع به عجله چیزی نمیگه، البته لازم هم نیست تکرار کنه! همه میدونن ما آخر دی میریم!!!

یه چیزهایی یاد گرفتم! از خود همسر و خانواده ش، و از دوست قدیمیم که به تازگی با معرفی من با شخصی ازدواج کرد.

یاد گرفتم که حرف، نظر، عقیده و اعتراضم رو همون اول واضح بگم! خیلی با احترام، بدون عصبانیت و خیلی آروم.

مثلا وقتی همسرم چیزی میگه که معتقدم اشتباهه، نه اینکه بهش بگم اشتباه میکنی، خیلی رک و آروم وبا خنده میگم عههه این اینطوری نیست، یا اینو من نمیخرم!! نبایدم بخرم! اینکه سکوت کنم و بعدش جمع شه و یه هو منفجر شم و ناراحتی به وجود بیارم راهش نیست، بنابراین همون اول میگم من اینو نمیخوام، اینو میخوام، اینطوری نمیشه، اینو دوست ندارم و ..........

از روش خودش استفاده میکنم برای ابراز نظر و این عالیه.

یه تصمیمی هم گرفتم و هنوز نمیدونم در چه حد در اجراش موفق باشم:

از آنجایی که در دوران نامزدی تا حدی ناشیانه عمل کردم، و تا حدی بین اعمال نظر پدر و مادرم و همسرم قرار گرفتم و این وسط تصویری که رفته تو ذهن همسرم اینه که من اصلا به حرفاش گوش نمیدم و به نظراتش عمل نمیکنم، تصمیم دارم که چند ماه اول زندگی مشترکمون تا حدی که میتونم به نظراتش احترام بذارم، احترام عملی! میخوام به اون توصیه خودم به دوستام که اگه به مردی بگید "چشم" همیشه یادش می مونه و اون هم متقابلا به نظرات شما احترام میذاره عمل کنم!

+کم کم که داریم آشیونه مون رو پر از وسایل میکنیم و کم کم داره تبدیل میشه به خونه ای که توش زندگی کرد و عشق ورزید و محبت کرد و خانواده ساخت، حس های خوبم دارن میان...باز دارم به خودم انرژی مثبت میدم، فیلم مرد خانواده نیکلاس کیج رو نگاه کردم و ساعتها اشک ریختم! نه اینکه اشک ناراحتی باشه ،نه، اما شدیدا تحت تاثیر فضا بودم و همونجا تصمیم گرفتم به هیچییییییییی فکر نکنم، همسری، پدر و مارد هر حرفییییییی بزنن لحظه ای نذارم ناراحتم کنه باز هم فعلا موفقم، انشاله در ادامه هم موفق شم.حس استقلال روحی و احساسی وانرژی دارم.

++یکی از زبان آموزهای آموزشگاه فهمید دانشگاه هم تدریس میکنم، اون هم نه پیام نور یا آزاد، دانشگاه سراسری! گفت امضا بدید، انقدرررر خندیدمممممم. چسبید

نظرات 2 + ارسال نظر
الهام چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت 22:55

نزدیک عروسی دوست عزیزمه
خوشبخت باشی دختر مهربون

مرسی عزیزمممممم.
شاد باشی الی ناااز

الهام یکشنبه 17 دی 1396 ساعت 12:33

چه نکته ای خوبی گفتی
منم هی خود خوری می کنم بعد یهو منفجر میشم
باید همون موقع که یه چیزی ناراحتم کرد یه جور مودبانه ای بگم که هی رو هم جمع نشه

ایشالا به سلامتی عزیزم
شاد و خوشبخت باشی

دقیقا! تلنبار شدن ناراحتی ها باید یک زنگ اخطار باشه چون عکس العمل های غیر منطقی در پی دارددددد!
خیلی علمی شد جمله م

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد