امروز یه اتفاق قشنگ افتاد! اتفاق که، یه حس خوب!! بعد کلاس دومم داشتم برمیگشتم خونه که با خودم گفتم یه تیکه رو پیاده برم تا خونه و آهنگ گذاشتم تو گوشم و داشتم آروم میرفتم که رسیدم به آهنگ بنیامین "حواسم به توئه" و یاد شبی افتادم که با همسری رفتیم کنسرت بنامین و چقدرررررررر اون شب عالی بود...و همسری همه آهنگ های عاشقانه بنیامین رو برای من خوند و کلا روش به سمت من بود....و یه لحظه با خودم فک کردم اون 3 ماه قبل عقد که ما باهم صحبت کردیم (تا من ایشون و خصوصیاتشون رو بشناسم، چون به گفته خودشون ایشون من رو میشناختن اما من اوشون رو نه!) چقدر عالی و متفاوت بود. بعد یه لحظه با خودم گفتم نکنه منم تو گذشته به سرمی برم؟آخه من همیشه میگم زمان حال بهتره، بعد گفتم نهههههههه! الآن خیلی بهترههه. اون روزها یکم متفاوت بود خب! بعد در عرض یک ثانیه یه سوال اومد تو ذهنم، اگه برگردی به اون روزها، باز هم با همسر ازدواج میکنی؟
و جواب آنی و سریییییییع خودم که "قطعاااااا" باعث شد یه حس عااالی بهم دست بده. حتی اگه ذره ای سرسوزنی شک داشتم که با همسرم خوشبختم مطمئن شدم! آخه میگن اولین جوابی که به ذهن میرسه و حس میکنی درسته. و بعدش فکر کردم من دیگه چی میخوام آخه!!!
و تا خونه با لبخند رفتم...
مرسیییییییی بنیامین...!!
منم روزای قبل عقد واسم خیلی حس خوب داشت هروقت بهش فکر میکنم لبخند میزنم
فک میکنم برای همه همینطوره، قبل از روزمره شدن رابطه ست
به نظر من این حال و حس خوب یکی از بهترین نعمت های خداس
همیشه شاد باشی دوست من
در پناه خدا
مرسی عزیزم
خدای من خیلی مهربونه شاکرم همیشه...