تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

من و دلم

من بسیار خوشبینم! خوشبینی من بسیااار بالاست و خیلی وقتها از واقع گرایی میزنه باالاتر و عجیبه که تاحالا ضربه نخوردم از خوشبینیم! شایدهم خوردم و ندیده ام یا متوجه نشده ام!

در هرصورت مهم اینه که این خوشبینی و امید به آینده روشن در من همیشه برام چیزهای خوبی به همراه داشته! من همیشه فک میکنم آینده از حال و گذشته بهتر خواهد بود و این همیشه باعث شده امروز از دیروز بهتر باشه! و من همیشه فکر میکنم که هرروز شادتر تر میشوم.

خدا رو شکر خدا هم روم رو زمین ننداخته تاحالا.

+از سعه صدر خودم تعجب میکنم! شایدم حرصم خوابید!هرچند کامنت همسر هم تاثیرگذار بود(هرچند یادم افتاد دوستم یه کار زشت دیگه هم انجام داده بود ! به اون مربوط نبود اما رفته بود به یه دختره(که همکارشه) گفته بود فلانی رو از کجا میشناسی؟(فلانی=همسر بنده) اونم گفته بود والا نمیدونم! ایسنتا ریکوئست داده بود اکسپت کردم! (همسر من درسته پیجش بسته ست اما خیلیییییی ها هستن که نمیشناسه و فالوور زیاد داره اما اکثرا اونهایی که حتی نمیشناسه اونهایی هستن که دوست دوستان و همکار هستن یعنی مدرس هستن اکثرا.اما از وقتی به من پیشنهاد جدی داده از هردومون عکس گذاشته و همه می دونن متاهله) و دوستم اومد اینو تعریف کرد! که یکی رو که نمیشناسه فالو کرده! گفتم خب که چی! دختره که عکس بی حجاب و خصوصی میذاره نباید اکسپت میکرد نه همسر من که پسره و عکس از مسافرت هاش و کلاس هاش میذاره(بماند که مال دوران مجردیه همسره و به خوووودششش مربوطه نه به من، و نه دوست من!!!!!!!!!)

اما به دوستم پیغام تبریک زدم و بدون هیییییچ گونه معذرت خواهی(چون حرف بدی نزده بودم) تلاش کردم که آشتی کنیم و بهش گفتم که حرفش 6 ماه رو دلم سنگینی میکرده و حالا که گفتم خالی شدم و فراموش کردم و اونم توضیح داد که منظوری نداشته و ......اما فعلا از دیروز حرفی نزدیم! و اینبار قطعا پیغام نخواهم داد. من فقط پیغام تبریک زدم چون بزرگتره ازم.

+++این هفته باید همههه کارام رو تموم کنم چون هفته بعد ایران نیستیم و از یک مهر کلاس دارم شدیییییید! هنوز هم کتاب انتخاب نکردممم :((((

دیروز دلدرد داشتم و کلیییییی خودمو برای همسری لوس کردم و خیلی حالمو خوب کرد. فدای مهربونم بشمممم

2 شبه تا دیروقت برنامه ریزی میکنیم که چه کنیم و کجا بریم و شب اول و روز اول و بعدش چه کنیم و.......

و دیروز در کمال تعجبم گفت که خب این ماه عسله دیگه!!!!!!!! بعد خندید گفت خب چندتا ماه عسل میریم میشه؟!!

بالاتر از یه همسر شوخ که فقط باهاش بگی و بخندی موهبتی ندارییییییییییم

نظرات 1 + ارسال نظر
الهام سه‌شنبه 21 شهریور 1396 ساعت 15:31 http://ellie123445.blogsky.com/

کاش منم خوشبین بودم
متاسفانه نیستم
ولی سعی میکنم از این به بعد دختر خوبی باشم

ایشالا سفر خیلی خیلی خوبی داشته باشین

متاسفانه باید به حضورتون برسونم که اگه خوشبین نباشی آینده زیبا نخواهد بود! ما هر تصوری داریم همون اتفاق میفته...
مرسی دوست عزییییییییز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد