تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

عید ما

گاهی باید یه کشکمش بین زن و شوهر به اوووووج برسه تا تموم بشه، وقتی به اوج نمیرسه هی کش میاد هی کش میاد و رو اعصاب 2 نفره. جمعه اوج کشمکش ما بود که از اواخر اردیبهشت استارت خورده بود! همون روز و همون کشمکش باعث شد که بفهمم من گاهی واقعا فراموش میکنم که همسرم چقدر دوستم داره و چقدر رفتار من میتونه آزارش بده، گاهی واقعا به حس همسرم شک میکنم و این واقعا بده! فهمیدم که همسرم از طرف من به تایید نیاز داره و تمام کاری که من تو این 2 ماهه انجام داده بودم(تو این یه مورد خاص) زیر سوال بردن قضاوت ها، تحلیل ها و نظرات همسرم بوده! درسته خودم خیلییییییییی در عذاب بودم، اما همسری هم خیلی ناراحت بود و به قول خودش به روش نمیاورده! و صبور تر از منه! (هرچند قبول ندارم صبورتره، چون اولا من حساس ترم، دوما ایشون هم رفتارش گاهی تغییر میکرد قرار نیست مستقیم تاثیر میداشت که)

از جمعه شب که بعد مهمونی دوستم رفتم پیشش حس و حال جدیدی دارم، تصمیم دارم در هرچیزی که خواسته همسری با پدر مغایرت نداشته باشه بگم چشم. واقعا این رابطه به این نیاز داره، شاید از نگاه فمینیستی این حرکت من بد باشه اما خدا میدونه چقدر میتونه تاثیر مثبت رو خود من، رو رابطه ما 2 نفر و حس و حالمون بذاره.

از دیشب رفتم خونه شون و کلی تی وی دیدم باهم و خوب بود. شب هم خوابمون نمیبرد و همسری گفت از بس که باحالی آدم نمیخواد بخوابه و همش باهات حرف بزنه

کارت هدیه از مادر شوهر عیدی گرفتم.

هفته پیش که رفته بودم برای تولد مامان کادو بخرم، یه نیم ست استیل چشمم رو گرفت و خریدمش، بدلیجات اگه جنسشون خوب باشه حساسیت نمیده بدنم اما وای به حال روزی که جنسش زیاد خوب نباشه+من عرق کنم! یه بار به حرف همسری گوش ندادم و شب گردنبند رو درنیاوردم تا چند روز جوش بود و تا 2هفته ردش! اونی که خریدم خوب بود همسری هم هی میگفت چه خوشگله گوشواره هاش. اما خب هر 2 شبی که انداختم همسری موقع خواب گفت درش بیار. منم توضیح دادم که من غیر از طلا و نقره حساسیت دارم و......

دیروز دیدم یه نیم ست بسیااار شبیه آنچه که خریده بودم خریده برام برا عیدی، با این تفاوت که طلا بود. وااای پریدم بغلش کردم بخاطر این محبتش.

از صبح که اومدم خونه دارم فک میکنم همسری چی نیاز داره بخرم براش بدون مناسبت! اما چیزی به ذهنم نمیرسه! متاسفانه دقت نمیکنم. همسری خیلی رو من دقت میکنه رو حرفام ببینه چی نیاز دارم چی دوس دارم که بخره برام و فراهم کنه! اما من یک سربه هوای بازیگوشم

+یه اشتباهی که من میکنم اینه که قبل از نوشتن مطلب خودم یه سر به وبهای دوستان میزنم و همین باعث میشه حس و حال خودم بپره و در فضا های مالیخولیای متنوع وبهای دیگران قرار بگیرم! باید از این به بعد رعایت کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد