نامه اکسپتنث مقاله ام اومد بالاخره! خوشحالیم.
حالا باید بشینم رو اون یکی مقاله ام کار کنم.و بفرستمش کنفرانس. و بعدشم چاپ و .......
بعد اینکه یه چیزی رو متوجه شدم، با اینکه من خیلی وقتها شعار میدم که از مسیر باید لذت برد اما تو همه مسائل زندگی اینطور نمیشه بود!
مثلا چند روزی تو فرانسه خوندن تنبلی کردم وحس و حالش نبود. اما وقتی به هدف فکر میکنم انرژی میگیرم! یعنی در واقع مسیر خیلیییییی هم لذت بخش نیست! لااقل وقتی انفرادی میخونی! گاهی باید خیلی روی هدف انتهای مسیر تمرکز کرد تا انرژی گرفت و اینجوری مسیر رو لذت بخش کرد.
2 روز پیش همسری بودم وباز هم دلش نمیخواست بیام خونه!
_I love you
=I love you
-دیگه خیلی نمیگی دوستم داری
=عملی نشون میدم
-I need both
after a while:
I love you....
I love you honey...
همسری گفت اینو که مهربونی و اصلااا کینه ای نیستی خیلی دوست دارم.
منم بهش میگم که از اینکه مهربونه و دست و دل باز خیلی خوشحالم و باهاش آرومم.
انرژی مثبت به خودمون تزریق میکنیم.
++من واقعا عاشق مادر شوهر پدر شوهر وخواهر شوهرم هستم!!!!!!
+++خیلی بده دچار لکه بینی بشی و نفهمی باید روزه ت رو بخوری یا نه ادامه بدی!!!!!!!
++++قبلاها فک میکردم یه زن و شوهری که اختلاف عقیده اینا دارن چطور باهم کنار میان! چطور قبول میکنن هم رو! الآن بعد چند ماه میفهمم زندگی مشترک شوخی بردار نیست! 2 طرف سعی برای قرار دارن، و با خیلی مسائل کنار میان. و این حس عالیه.
++++نه تنها با همسری، بلکه با مادر شوهرم هم تلپاتی دارم!
گاهی یه فکری میاد تو ذهنم و میفهمم که فکر یکی رو خوندم بعد با خودم میگم توهم زدی! بعد یه ساعت یا یک روز یا یک هفته میفهمم حسم درست بوده! این خیلی خوب و درعین حال خیلی بده! چون همه اون چیزایی که حس میکنم مثبت نیستن!