تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

تغییر در احساس

به طور محسوووووووس حسم بهش عوض شده!

حالا دیگه هرروز چندین بار مغزم بهم الارم میده که شوهرته!!! و این باعث شده حسم هم عوض شه!! قشنگ به سمت دوست داشتن بیشتر در حرکتم...

امروز شیرینی بردم دانشگاه و کلی خنده با اساتید که گفتن ما دیگه از شما انتظار مقاله نداریم فعلا برو خوش باش:)))) بعد یکی از اساتید کارشناسیم که در حد سلام علیکیمپرسدی مناسبت؟ گفتم ازدواج گفت عه سرت کلاه رفت؟گفتم آره! گفت بعدا حالت رو میپرسم :))) تبریکی پست مدرن!!

بعدشم رفتم با همسری برای روز پدر برای باباهامون کادو خریدیم :) برای باباش کمربند خرید و برای بابای من اودکلن :)

فردا میاد ناهار و چون مادر در سفر هستن میخام سالاد درست کنم و کتلت بپزم :دی

و امروز و فردا مطالعه برای آزمون جامع تعطیل :|

4 شنبه هم که کلاس خصوصی دارم و باید کلی سوال طرح کنم براش! نمیدونم دقیقا کی!

+روز دوم آموزشگاه با مامان نون خوشمزه پختیم برای صبحونه. جالبه هم خودش هم مامانش پیاده شدن از ماشین مامان قشنگ فک کرده بود من چیزی گفتم!!!! فک کن بتونم بگم!!

بعد رفتیم ناهار و کلی گشتیم! خیلی هم خوش گذشت 3 نفری :))

++امروز گفت فلان چیز رو میخرم و ...بعد گفت مگه چقدر مونده بریم خونه خودمون! عین این عقده ای ها لبخند نشست رو لبام...

دست خودم نیست دارم اذیت میشم بخاطر ناهماهنگی ها.

البته خاله ام گفت بعضیا اینجوری هستن! عب نداره که همسری کمتر میاد و تو بیشتر میری. البته من خیلی رعایت میکنم مثلا گفتم فردا عصری که میریم کادوی باباش رو بدیم عمرااااااا شام بمونم. هفته ای 2 وعده فقطططططططططط.

++از دوستم که دوستش همکار همسر میباشد شنیدم احتمالا همسری از اون کار نیمه وقتش حدودای 3 میگیره! نمیدونم اطلاعات چقدر صحیح باشه! مایه خرسندی میباشد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد