تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد
تکرار زندگی های من

تکرار زندگی های من

در اقیانوس زندگی، رها همچون ماهی کوچولوی شاد

جو سنگین

به قول بیتی، دیروز جو انرژیایی سنگین بود و کلا روز خوبی نبود!

از صبح اینور اونور بودیم ودنبال محضر خوب!

شب دوست صمیمیم قاطی کرده بود شدیییییییییید و باز میدونم نشسته فکر و خیال کرده!

کاش واقعا به این نوشته های پشت بی آرتی ها توجه کنیم و بتونیم تو زندگیهامون اجراش کنیم: باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید!

خیلی حرف هست توش!

الآن من نوعی میام اینجا دلخوشی هام رو مینویسم!

اما نمینویسم دیشب انقدررررررر گریه کردم چشام مثل 2تا بادکنک گنده پف داره و موندم امروز وقتی همسرتوبی من روببینه چی فکر میکنه با خودش!!

نمینویسم از دردهام! شاید گاهی بنویسم اما نه همیشه!

نمی نویسم از مشکلاتی که همیشه هست! باید تلاش کنم این رودرک کنم که یه تعادلی هست همیشه بین سختی ها و خوشی ها!

از طرفی اتفاقات خوب میفته و از طرفی اتفاقات بد و مشکلات و درگیری ها و تنش ها و استرس ها!

دیشب بی تی یه حرفی زد اصلا این دختر تو این چند وقته چندسال بزرگ شده! گفت یه اتفاق بزرگ داره تو زندگیت میفته و اینکه انتظار داشته باشی همه چی پرفکت پیش بره اشتباهه! نیاز داشتم این رو بشنوم! نیاز داشتم بدونم که هیچی نمیتونه همیشه عالی عالی باشه! و گفت هرروز که کلاسمون رو میبینه، یاد اولین روزی میفته که من رو دید و فهمیده که دوستهای خوبی خواهیم شد...خیلی عشقولانه بود....

حالا من میتونم تکیه کنم به امیدی که به رحمت خدا دارم، و تکیه کنم به عشقی که همسر-تو-بی به من داره...و تکیه کنم به این شعار خودم که زندگی این دنیا ارزش این همه استرس رو نداره...

اما کاش خدا بدونه، I can't afford to lose him

حالا باید انقدر بزرگ شد که فهمید: ان مع العسر یسرا و اینکه خدا قادر مطلقه و ما هیچ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد